وی میگوید از آن روز که وارد عالم روشنفکری شده است، در صدد نیست تا با
معیارهای خاص جناحها تعریف شود. ممکن است برخی گروههای سیاسی بخواهند از
نظرات او استفاده کنند، اما او تعهدی به آنها ندارد.
اصولگرایان
منتقد در کجای معادلات سیاسی ایران امروز قرار گرفته اند؟ برخی معتقدند
دوران این اصولگرایان به سر آمده است و دیدار حبیبالله عسگراولادی با
محمود احمدینژاد، به معنای توافق دو طیف اصولگرا برای پایان دادن به حیات
سیاسی طیف دیگری از اصولگرایان است. در مقابل طیف گروهی دیگر اعتقاد
دارند اصولگرایان اختلاف جدی با هم ندارند، دعواها بیش از آن که نظری
باشد، سیاسی است. با وجود چنین طیف گستردهای از تحلیل در میان فعالان
سیاسی، گمان نمیکردیم برای طرح این سوال که «آیا جمع شدن اصولگرایان زیر
چتر مفهومی واحدی امکانپذیر است؟» نشانی اشتباهی رفته باشیم. ما فکر
میکردیم دکتر عماد افروغ، نماینده پیشین مردم تهران در مجلس و استاد
بازنشسته جامعهشناسی پاسخ ما به این سوال را خواهند داد.
با این
حال به اعتقاد وی پاسخ به این پرسشها مستلزم ورود به مسائل جزئی و فرعی
است و او مدتهاست که درباره بسیاری از این مسائل سخن نمیگوید. بحث بر سر
این مسئله به اینجا کشیده شد که «آیا عماد افروغ یک فعال سیاسی و اصولگرای
منتقد به شمار نمیرود؟» گفتگو حول این موضوع به تبیین برخی نظرات وی
درباره بعضی مسائل انجامید. عماد افروغ خود را منتسب به هیچ گروه سیاسی
نمیداند، اما به عقیده وی ممکن است برخی جریانهای سیاسی مایل به استفاده
از نظرات وی باشند. شاید به همین دلیل است که اطلاع از آرا و نظریات وی،
برای تحلیل موقعیت اصولگرایان منتقد در سپهر سیاسی ایران ضروری باشد.
وی
اعتقاد دارد حرفهای او حرفهای جدیدی نیست، به عبارتی او تاکید دارد که
دچار گسست نظری از گذشته خود نشده و مدتهاست که این حرفها را بیان
میکند. به همین دلیل تنظیم این گزارش را که درباره «روشنفکری» صورت گرفت،
منوط به مطالعه پیشینی کتاب «روشنفکری و اصلگرایی فلسفی» نمود، مجموعهای
از گفتگوهای وی، که در سال 87 منتشر شده است.
بخش مهمی از این
کتاب اختصاص به بیان تبیین افروغ از روشنفکری و البته اصلگرایی یا همان
خداگرایی دارد. به اعتقاد وی «در این مملکت اگر کسی بخواهد پشتوانه اجتماعی
داشته باشد، باید اصلگرا و توحیدگرا باشد و به هویت ملی و تاریخی ما توجه
داشته باشد»، در عین حال وی معتقد است «شما نمیتوانید به لحاظ جهانبینی
توحیدی باشید، اما به لحاظ رفتاری غیرتوحیدی عمل کنید».
با این
وجود دستاورد وی در این کتاب آن است که بگوید او «جمع فلسفی سنت و مدرنیسم
به معنای جمع اصلگرایی یا خداگرایی و اصلزدایی یا انسانگرایی (اومانیسم)
را ناممکن» میداند «اما نسبت به جمع اجتماعی سنتگرایی و نوگرایی یا
نوشدگی بهرغم ایدئولوژیک دانستن برخی از قرائتهای آن، با ارائه یک چارچوب
نظری خاص با تساهل برخورد» میکند.
افروغ تاکید ویژه دیگری نیز
دارد و آن این که «روشنفکری» با «روشنگری» تفاوت دارد. وی تاریخ
روشنفکری را به بیانیه سیصد نویسنده علیه محاکمه امیل زولا بازمیگرداند،
روشنفکرها را کسانی میداند که در بند منافع طبقاتی نیستند یا به تعبیر
مانهایم «اینها اسیر آگاهیهای کاذب نیستند. پس اینها به اصول انسانی به
یک اصلها و بنیادهایی باور دارند و حقیقتجو هستند». در حالی که
روشنفکری مرسوم (و شاید به تعبیر بهتر مشهور) در ایران با «خردگرایی فردی
تجربهگرا پیوند خورده است»، چیزی که وی آن را روشنگری میداند. گویا
تاکید افروغ بر این است که وی، در راه اصلاحطلبان نیافتاده و مسیر او
استمرار همان نظراتی است که طی سالیان گذشته در صدد ارائه آنها بوده است.
شاید با این مقدمه طولانی، بتوان گزارش گفتگو با عماد افروغ را نوشت. وی به خبرنگار «فرارو»
گفت: «من وقتی به عالم روشنفکری آمده ام در تلاش نیستم که در یک جناح
سیاسی خاص تعریف شوم. خیال نکنید من پس از دوران نمایندگی خود جلسات سیاسی و
تشکیلاتی داشته ام، بلکه تنها حامل نوعی تفکر هستم».
عماد افروغ
با رد این گزاره که اثربخشی، به معنای توجه صاحبان قدرت به آرا و نظریات او
باشد، سیاسی بودن فعالیتهای روشنفکری خود را رد و تاکید کرد: «فعال سیاسی
عضو گروه و حزب است. من عضو هیچ گروه و حزبی نیستم. من روشنفکرم، اما ممکن
است برخی جریانات سیاسی بخواهند به اصول مورد نظری که تفکر ما دارد، تمسک
کنند، این به معنای اکتیویست سیاسی بودن نیست».
عماد افروغ با رد
این فرضیه که بازنشستگی خودخواسته وی، سیاسی بوده باشد، گفت: «درخواست
بازنشستگی من برای ایفای بهتر وظیفه روشنفکری خودم بوده است. من خود را
بازنشسته کردم به این دلیل که نمیخواستم هیچگونه اتصالی به قدرت داشته
باشم، بهتر بتوانم نقد کنم و نقدهایم اثرپذیرتر باشد. روشنفکری در عرصه
مدنی و با قدرت غیررسمی تعین مییابد. الان هم کار خودم را انجام میدهم و
از این که خودم را بازنشسته کردم، راضیم».
وی ضمن بیان این که
تدریسهایش در برخی دانشگاههای کشور استمرار دارد، اظهار داشت: «من موظف
به تدریس نیستم، درخواست برای تدریس هم نمیکنم، اما برخی از دعوتها را
میپذیرم و برخی هم نه. من اعتقاد دارم روشنفکری یعنی این. اما این که شما
معتقدید اثرگذاری ندارم، دیگران باید قضاوت کنند. ما ادای وظیفه میکنیم و
به هرقیمتی که شده از حقوق مردم دفاع میکنیم. چه استقبال شود و چه نه. ما
با استقبال دیگران وارد میدان نمیشویم، بلکه احساس وظیفه میکنیم و این
وظیفه فقط در حد آگاهیبخشی است. من ماموریت و علاقه دیگری ندارم».وی تاکید
کرد همچنان در حال پیگیری پروژههای علمی خود، نظیر «اخلاق و سیاست»
میباشد.
افروغ در پاسخ به این پرسش که چرا بسیاری دیگر از
روشنفکران ایرانی بر خلاف او سعی دارند منابع مالی مطمئنی داشته و به نحوی
به قدرت رسمی متصل باشند، اظهار داشت: «هرکسی که فعالیت علمی میکند
لزوماً روشنفکر نیست. روشنفکر میتواند دانشگاهی باشد، اما هر دانشگاهی
روشنفکر نیست. روشنفکر علاوه بر کار دانشگاهی خود، آن را به صورت عمومی
انتشار میدهد. او میخواهد مدافع حقوق مردم، زبانِ بیزبانها و وجدان
اخلاقی جامعه نیز باشد. این هم طبیعتاً برای او هزینههایی خواهد داشت».
وی
سپس به بیان تعریف ادوار سعید از روشنفکری پرداخت و گفت: «وی اعتقاد دارد
روشنفکر در زندانی است که خودش ساخته است. او با دست خودش برای خودش هزینه
ایجاد میکند. هر دانشگاهی این کار را نمیکند، دانشگاهی دلمشغولی حرفه
خود را دارد، اما روشنفکر دلمشغولی نظریات خودش و آگاهیبخشیهای خودش را
دارد. او بیش از آن که دلمشغولی معیشت خودش را داشته باشد، دلمشغولی
مردم را دارد. طبیعی است که به او هزینه اقتصادی تحمیل میشود و او هم باید
خودش را برای این کار آماده کرده باشد».وی با بیان مشابهت کار روشنفکران و
انبیا گفت: «انبیا که دنبال رسالتهای شغلی خود نیستند، بلکه رسالتهای
عمومی و اجتماعیشان برایشان برجسته است».
این روشنفکر حوزه عمومی
در پاسخ به این پرسش که چه میزان به پروژه خود امیدوار است، گفت: «تنها
چیزی که برای من باقی مانده همین است، عمری برای آن تلاش کردم و هزینه دادم
و مطمئن باشید از این راه عقبنشینی نخواهم کرد». وی در اینباره که فکر
میکنید که پروژه شما چه قدر مقبولیت اجتماعی یابد، گفت: «عرض کردم، من
وظیفه خودم را با پیگیری دیگران گره نزدم».
وی در ادامه گفت: «من
به آینده خودم امیدوارم، اما سوالاتی که شما از من میکنید باید با
معیارهای دیگری سنجش شود. من نمیتوانم در مورد اثرگذاری خودم اظهار نظر
کنم. پرسش شما پرسش مستقلی است که وجود خارجی دارد و باید با شاخصها و
روشهای خودش اندازهگیری شود. شما نمیتوانید از من بپرسید که چه تاثیری
گذاشتی. این امری عینی است که روشهای اندازهگیری خودش را دارد. من به
آینده امیدوارم، چون به خدا امید دارم. فعالیت خود را نیز انجام میدهم چه
با اقبال روبرو شود و چه نه، اما به نظر خودم مردم شریف ایران به من بسیار
لطف داشتند».
وی درباره چشمانداز وضعیت عمومی روشنفکری- بر اساس
تعریفی که خود ارائه میدهد- در آینده ایران، گفت: «ما در علوم انسانی
نمیتوانیم پیشبینی غیرمشروط کنیم. پیشبینیها مشروط و وابسته به اراده
من و شماست. این طور نیست که ما بلااراده باشیم و اتفاقاتی برای ما رخ
بدهد. بر اساس شناختی که از تاریخ ایران و جنبشهای اجتماعی دارم، معتقدم
نمیتوان بر روی موجی از حماقت و جهالت مردم حکومت کرد. برخی دوست دارند
مردم ناآگاه باشند و تکلیفگرایانه به حکام خود بنگرند، اما مردم در تاریخ
خود سابقه قیامهای بسیاری دارند. مردم سابقه حکومت حضرت علی(ع) و
آموزههای دینی را دارند».
وی با بیان این که آموزههای دینی مردم
را دعوت به پرسش و نقد میکند، ادامه داد: «مردم سابقه انقلاب و اندیشههای
امام را دارند. به اعتقاد من امام با جریانی که مدتی است میداندار شده
مشکل داشته و این جریان دوام نخواهد آورد. اما نباید دست روی دست گذاشت و
اعتقاد داشت که این وضیعت دوام نمیآورد، روشنفکر ما و عالم دینی ما باید
به میان آید و جلوی این نوع مدیریت را که برای مردم، اختیارشان و آزادیشان
حقی قائل نیست بگیرد. این وظیفهای شرعی، ملی و میهنی است».
افروغ
اضافه کرد: «امیدوارم جریان روشنفکری دینی ناب که در گفتمان انقلاب اسلامی
تعریف میشود، تقویت شود. به عقیده من فعالین این جریان باید عرصه مدنی را
باور کنند و خود را در این عرصه تقویت کنند. قدرت مدنی بسیار عمیقتر و
ریشهدارتر از قدرت رسمی است. آقایانی که اصلاحات را در عرصه قدرت رسمی
تعریف و دنبال میکردند، بعد از سالها فهمیدند اشتباهشان این بود که از
قدرت رسمی شروع کردند، در صورتی که میبایست از عرصه اجتماعی شروع
میکردند. ما از روز اول متوجه این معنا بودیم و هیچگاه این عرصه را
فراموش نکردیم».
وی در پایان ابراز امیداوری کرد روشنفکران به این
معنا توجه بیشتری پیدا کنند، ابزارها را بشناسند و با توجه به ابزارها و
حساسیتهای خاص خودش روشنفکری کنند.
http://www.fararu.com/vdceze8p.jh87ei9bbj.html