نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

شیوه های حکومت اموی و حکومت علوی / آینده

سید عباس حسینی قائم مقامی

در حدیثی طولانی شیخ صدوق به سند خویش از عماربن أبی أخوص، و او از امام صادق(ع) روایت می کند:
(در ابتدای حدیث امام صادق (ع) پیرامون مراتب و درجات ایمان و ضرورت رعایت نرمش و مدارا با دیگران به تفصیل سخن می گوید و پس از بیان داستانی بس شنیدنی، در خصوص دین گریزی یک تازه مسلمان در اثر مشاهده رفتار دوست مسلمانش می فرمایند:)

حدیث دوم




فی حدیث طویل فی الخصال باسناده عن عّماربن أبی الأخوَص عن ابی عبدالله (ع): «... فَلاتَخرَقُوا بِهِم أما عَلِمتَ أنّ أمارَۀَ بنی أُمیّه کانَت بالسیف و العَسف و الجَورِ، و أنّ إِمامَتنا (إمارتَنا) بالرفقِ و الوَقارِ و التقّیة و حُسنِ الخُلطَة و الوَرَعِ و الإجتهادِ، فارغبوا الناسَ فی دینکُم و فیما أنتُم فیه.»
(شیخ صدوق / الخصال باب السبعة (وضع الله الاسلام علی سبعة أسهم...) / ص 354


ترجمه:
در حدیثی طولانی شیخ صدوق به سند خویش از عماربن أبی أخوص، و او از امام صادق(ع) روایت می کند:
(در ابتدای حدیث امام صادق (ع) پیرامون مراتب و درجات ایمان و ضرورت رعایت نرمش و مدارا با دیگران به تفصیل سخن می گوید و پس از بیان داستانی بس شنیدنی، در خصوص دین گریزی یک تازه مسلمان در اثر مشاهده رفتار دوست مسلمانش می فرمایند:)
«به مردم سخت نگیرید، مگر نمی دانی که زمامداری بنی امیه بر اساس شمشیر، خشونت و ستم بنا نهاده شده بود، اما رهبری (و زمامداری) ما بر اساس نرمی و مدارا، الفت و دوستی، وقار و آرامش، احترام به عقاید و عواطف دیگران (تقیه مداراتی)، تعامل و روابط نیکو با دیگران، پرواپیشگی و تلاش جدی استوار است؟ پس (با رفتار درست خویش) سازگاری درونی (رغبت) مردم با دینتان و آنچه که بر آن هستید را برانگیزید.


حدیث دوم: ضرورت عدالت و پرهیز از خشونت و ظلم
و قال علی(ع) لزیادبن أبیه – و قد استخلف لعبدالله بن العباس علی الفارس و أعمالها، فی کلام طویل کان بینهما، نهاه فیه عن تقدم الخراج:
«استَعمِل العدلَ، و أخذَرِ العَسفَ و الحیفَ. فإنّ العَسفَ یَعُود بالجَلاءِ و الحَیفَ یَدعُو إلی السَّیف.» (نهج البلاغه/ کلمات قصار 476)


ترجمه:
آن گاه که علی(ع) زیادبن أبیه را در حکومت فارس و توابع آن به جای عبدالله بن عباس گمارد، در سخنانی طولانی او را از دریافت  مالیاتهای بی رویه (و بدون آنکه در برابر ارایه خدمات باشد) زنهار داد و بدو فرمود:
«بر اساس عدالت عمل کن و از خشونت، سخت گیری و ستم و بیداد بپرهیز! بی تردید خشونت و سخت گیری موجب جلای وطن (و مهاجرت شهروندان از شهر و دیار خود) می شود و اجحاف و بیداد به سلاح(شمشیر) فرا می خواند.

****
حدیث سوم : ضرورت آسیب شناسی ایمان دینی
عن علِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ:  إِنَّ بَنِی أُمَیَّةَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ الْإِیمَانِ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ الشِّرْکِ لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوه .‏
اصول الکافی    (کتاب ایمان و کفر – یک باب پس از باب أدنی ما یکون العبد به مؤمناً)

امام صادق (ع) فرمود : « بنی امیه ، مردم را در آموزش و فراگیری ایمان آزاد گذاردند ولی اجازه نمی دادند که [معیار ها و نشانه های ] شرک را یاد بگیرند برای اینکه آنگاه که مردم را به شرک وا داشتنـد آنرا نشناسند [و تحت نام ایمان آنرا بپذیرند ]
بیان :
این حدیث شریف را به دو گونه می توان تفسیر نمود :
نخست اینکه باید توجه داشت که جمله پایانی حدیث ( لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ ...) در بر گیرنده علت این رفتار بنی امیه است و لذا هر تفسیر و توضیح این حدیث شریف باید متناسب با این علت باشد.
1 /  مضمون حدیث شریف اینست که بنی امیه در تحت پوشش تبلیغ ایمان دینی ، صرفاٌ  بر جنبه های تعبد و اطاعت پذیری دین تأکید می کردندو زمینـۀ آگاهی و شناخت مردم به ماهیت و گونه های مختلف شرک را از میان بردند ، حال آنکه اگر مردم در بستر آزادی ، امکان آگاهی یافتن و شناخت افکار گوناگون را بیابند بی تردید عقلانیت نهفته  در اندیشه دینی و ایمانی در برابر منطق غیر عقلانی شرک به نیکی نمایانده می شود و همین موجب تعمیق و توسعه ایمان در ذهن و جان مردم و انکار و گریزشان نسبت به شرک  خواهد شد. همانگونه که قرآن نیز آگاهی یافتن  از آراء و افکار مختلف و انتخاب بهترین ها را مورد تأکید قرار داده و آن را از نشانه های عبو دیت و بندگی می داند (فبشّر عباد الذین یستمعون القول و یتّبعون أحسنه )


بنی امیه در سیاستهای آموزشی و فرهنگی خود صرفاٌ به جنبه های اثباتی ایمان می پرداختند و از شرک و مظاهر گوناگون آن که آفت ایمان به شمار می روند سخن نمی گفتند تا مؤمنان و دینداران از کژ روی ها و رفتار های شرک آلود آنان آگاهی نیابند . بنابر این با سوء استفاده و بهره گیری از این نا آگاهی و بی اطلاعی مردم با اختلاط شرک به ایمان ، افکار و رفتارهای شرک آلود را نیز به نام ایمان نزد مردم مشروع جلوه می دادند



از این حدیث شریف استفاده می شود که ایمان ، فقط و فقط در بستر آزادی و برخورداری از عقل نقّاد تولد و رشد می یابد و هیچگاه با تبلیغات و آموزشهای یک سویۀ به ظاهر دینی ، نه تنها نمی توان به رشد و توسعۀ ایمان کمک نمود ، بلکه شیوه ای مؤثر و در عین حال جاهلانه و یا فریبکارانه در راستای از بین بردن بنیادهای ایمان و اصول تفکر دینی است و به همین دلیل بنی امیه که از سیاستهای فوق العاده پیچیدۀ فرهنگی برخوردار بودند و به منظور تثبیت و توسعۀ قدرت خود و خارج کردن اهل بیت – که آنان را رقیب و دشمن خود می دانستند -  از شیوه های حسابگرانۀ فرهنگی بهره می گرفتند تا آنجا که بطور هدفمند به توسعۀ و رواج برخی اندیشه های کلامی و شبهات فکری می پرداختند در این زمینه نیز آگاهانه و فریبکارانه در قالب اظهار پایبندی و وفا داری به ایمان دینی ، در جهت نا بودی آن گام بر می داشتند.

2 /  تفسیر دیگری که بر این حدیث شریف می توان ارائه نمود که البته با تفسیر نخست کاملاً قابل جمع است ، اینکه بنی امیه در سیاستهای آموزشی و فرهنگی خود صرفاٌ به جنبه های اثباتی ایمان می پرداختند و از شرک و مظاهر گوناگون آن که آفت ایمان به شمار می روند سخن نمی گفتند تا مؤمنان و دینداران از کژ روی ها و رفتار های شرک آلود آنان آگاهی نیابند . بنابر این با سوء استفاده و بهره گیری از این نا آگاهی و بی اطلاعی مردم با اختلاط شرک به ایمان ، افکار و رفتارهای شرک آلود را نیز به نام ایمان نزد مردم مشروع جلوه می دادند و چون مردم با آسیبهای ایمان و مبانی ، مظاهر و گونه های مختلف شرک آشنا نبودند به طور طبیعی توانایی باز شناسی و داوری در مورد اینکه چه چیزی واقعاً از ایمان است و چه چیزی از شرک ! را نداشتند. در واقع در این سخن امام (ع) یکی از شیوه ها و راههای اصلی سوء استفاده از نام دین و ایمان دینی و یکی از مهم ترین ریشه های شکل گیری افکار التقاطی و انحرافی در پوشش دین مورد گوشزد قرار گرفته است. نکتۀ دقیق آنکه امام (ع) از آفت و آسیب شرک بر پیکر ایمان سخن می گوید و نه از کفر ؛ چرا که این شرک است که قابلیت آمیخته شدن با ایمان دینی و در نهایت سوء استفاده از آن را دارد. اما کفر آشکارا در تضاد با ایمان می باشدو اگر در یک جامعۀ دینی مردم با گونه های مختلف شرک که می تواند آفت ایمان باشد آشنا نگردند، آنگاه می توان هر چیزشرک آلودی را به نام دین و ایمان به آنان قبولاند .

در قرآن وسنّت ،گونه های متعددی از شرک که می تواند آفت ایمان گردد معرّفی شده است. بی تردید منظور از شرک در این سخن امام (ع) شرک اعتقادی به معنای باور به دو گانگی آفرینندۀ جهان ( ثنویّت ) نیست بلکه اقسام دیگر شرک که گاه در روایت از آن به عنوان شرک خفیّ ( شرک پنهان ) نامبرده می شود ، تهدید اصلی برای « ایمان» در یک جامعۀ اسلامی می باشد . اصالت بخشیدن به افراد و شخصیتها به جای اصالت معیار ها و ملاک ها ، غلوّ و تقدیس گرایی ، ظاهرگرایی و مصلحت گرایی های افراطی ،تظاهر و ریا، دین فروشی و استفاده ابزاری از اعتقادات دینی، رواج حیله های شرعی برای توجیه بی اخلاقی ها و غیبتها و تهمتها و منفعت جویی ها ودنیا طلبی ها  و .... نمونه های شرک پنهان اند که سخت ترین ضربه را بر پیکرۀ ایمان وارد می سازند و اگر دینداران با این آفتها آشنا نشوند ، چه بسا کسانی با پوشش دین ، ایمان آنان را به شرک بیالایند و ایشان را از روح ایمان تهی سازند. بنابراین بر خلاف تلقی و تصور رایج ، صرف شناخت جنبه های اثباتی دین و شناخت اصول ایمان برای دینداری حقیقی و حفظ اصالت ایمان کافی نیست . بلکه باید در کنار آن به جدّ ، اصول و مظاهر شرک را نیز باز شناخت و باز شناسی شرک و آفات ایمان یکی از مصادیق بارز « بصیرت دینی» است که در آموزه های اهل بیت (ع) مورد تأکید قرار گرفته است.

ایمان و کفر با یکدیگر قابل جمع نیستند ولی شرک می تواند در غفلت و جهل مؤمنان و دینداران ، در کنار ایمان خانه گزیند و آنرا از درون تهی ساخته و ظاهر و پوسته ای بیش از آن باقی نگذارد و لذا بفرمودۀ امام صادق (ع) امویان که در صدد سوء استفاده از احساسات دینی بودند با بهره گیری از همین شیوۀ فرهنگی ، به اعمال و رفتار خود مشروعیت می بخشیدند. در قرآن کریم به گروهی از رهبران و شخصیت های تاثیر گذار اشاره می شود که به آتش دوزخ گرفتار آمده اند و ویژگی آنان اینست که با حیله های به ظاهر مشروع ، دیگران را تحت نفوذ و پیروی قرار میدادند و در نهایت خود و آنان را به آتش دوزخ دچار نمودند :
 

وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ یَتَساءَلُونَ / قالُوا إِنَّکُمْ کُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْیَمینِ
 28 و27  سوره صافات



--------------------------------------------------------------------------------------------------------

حدیث اول:

شیوه شناخت صداقت مدّعیان دینداری


آینده، سرویس فرهنگی: در ضمن گفتگویی غیر رسمی با  آیت الله سیدعباس حسینی قائم مقامی مطلع شدیم ایشان در ضمن مطالعات خویش گزیده ای از احادیث و روایات اهل بیت (ع) را در موضوعات مختلف جهت بهره برداری شخصی خویش ثبت و ضبط نموده اند .

از آنجا که از مدتی پیش در صدد ایجاد ستونی برای مباحث و مقالات اخلاقی و تربیتی با بهره گیری از معارف ناب کتاب و سنت بودیم ، انتشار این احادیث را شروعی مبارک برای این کار تشخیص دادیم . از این رو به درخواست ما، این یادداشتها در اختیارمان قرار گرفت .

یادداشتهای مذکور که از این پس به صورت هفتگی تقدیم خوانندگان خواهد شد، به دلیل آنکه اصولا" برای انتشار آماده نشده اند، طبعاً از روال منظمی برخوردار نیستند . در این دست نوشته ها معمولاً نخست ترجمه متن حدیث و گاه نیز در ادامه، مطالبی به صورت شرح و توضیح پیرامون مضمون حدیث با عنوان  " بیان " آمده است  و در انتها متن عربی حدیث و سلسله سند جهت استفاده علاقمندان درج گردیده است. در برخی قسمتها نیز سلسله سند و شرح واژگان کلیدی که جنبه ای تخصصی تر دارد حذف گردیده است.

*ترجمه:
حضرت رضا (ع) از حضرت سجاد(ع) روایت فرمود:
«هرگاه کسی را دیدید که رفتار و شیوه عمل او نیکو و پسندیده است (و خاموشی می گزیند) و در سخن گفتن، خود را آرام و متین نشان می دهد و در رفتار و عملِ خود، اظهار خضوع و افتادگی می کند، در مورد او زود قضاوت نکنید. بلکه تأمل نمایید و[این رفتار] شما را فریب ندهد. چرا که بسیارند کسانی که به دلیل سستیِ اراده، پَستی و کوچکیِ همت و بُزدلی ،از دنیاطلبی و بهره گیریِ حرام از آن ناتوان می مانند و به همین دلیل « دین » را پوششی برای این ناتوانی[خود] قرار می دهند. پس چنین کسی همواره با ظاهر  خویش آدمیان را می فریبد و آنگاه که توانایی بر حرام بیابد، در آن فرو می رود.

و هرگاه کسی را دیدید که از مال حرام پرهیز می کند، در مورد او[نیز] زود داوری نکنید بلکه تأمل نمایید و شما را فریب ندهد. چرا که خواهش های نفسانیِ (شهوات) مردم، (همانند و شبیه یکدیگر نیست بلکه) گوناگون است. چه بسیارند کسانی که از مال حرام، گرچه فراوان باشد، می پرهیزند اما نفس خویش را بر کژی ها و ناراستی های زشت وا می دارند.
پس هرگاه کسی را یافتید که از کژی ها و ناراستی های زشت (نیز) می پرهیزد، در داوری شتاب نکنید و فریب نخورید تا اینکه بررسی کنید که عقل او به چه چیزی پایبند است ؟[وبر اساس چه معیارهایی عمل می کند؟]

چرا که بسیارند کسانی که همه آن چه که گفته شد را کاملاً وامی گذارند، ولی  رفتار آنان معطوف به عقل سنجیده نیست. بنابراین به دلیل نادانی شان، فساد برانگیزی ای که دارند، بیشتر از اصلاحی است که به وسیله عقلشان موجب می گردند.
هرگاه کسی را یافتید که از «عقل سنجیده و توانمند» برخوردار است، در داوری او[نیز] شتاب نکنید و فریب نخورید، تا بررسی کنید که آیا با خواهش های نفسانی اش در برابر عقل خود قرار می گیرد یا اینکه در برابر تمایلات نفسانی خود، همراهی با عقل خویش را برمی گزیند؟ و [ بررسی کنید که] علاقه او به ریاست های باطل [قدرت های  دنیایی] و بی رغبتی اش نسبت به ریاست طلبی چگونه است؟ چرا که همانا در میان مردمان، کسانی هستند که در دنیا و آخرت زیانکارند، دنیا را [نه برای آخرت بلکه] برای دنیا ترک می کنند و لذت [و شیرینی قدرت و] ریاست های باطل (دنیوی) را از لذت و شیرینی ثروتها و نعمتهای مُجاز و حلالِ [دنیوی]، برتر می دانند[و قدرت، برایشان لذّت بخش تر است] و از این رو همه این نعمت ها و بهره مندی های دنیوی را برای دستیابی به [قدرت و] ریاست ترک می گویند. تا آنجا که «وقتی به ایشان گفته می شود: از خدا پیروی کن، او را بزرگی و عزّتِ آلوده و برآمده از گناه فراگیرد (و به گناه بیشتری کشانده می شود)، پس دوزخ او را بس، و بسیار بد بستری است.» (و إذا قیل له اتّق الله أخذته العزة بالأثم فحسبه جهنمُ و لَبئِسَ المهاد. بقره/ 206)

چنین کسی [پس از رسیدن به این مرحله همچو نابینایی که با گذاشتن اولین گام در بیراهه،تا پایان به بیراهه می رود] نخستین اقدام نادرست، او را به دورترین پایان های زیانبار می کشاند و پس از آنکه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و سرکشی ها و تجاوزهایش از آنچه اکنون بر آن توانایی دارد، بسی فراتر می رود، پس حرام خداوند را حلال می شمارد و حلالش را حرام می کند.

[واکنون]برای حفظ [قدرت و] ریاستی که برای رسیدن به آن، پارسایی می ورزید، هر چه از دین خویش را از دست دهد، پروایی ندارد.
و «اینان کسانی هستند که خداوند بر ایشان خشم کرده و از رحمت، محرومشان نموده و عذابی خوارکننده برایشان فراهم آورده است.»

و اما « مَردِ مَرد »، « نیک مَرد » کسی است که تمایلات نفسانی خویش را پیرو فرمان خداوند قرار داده و توانایی هایش را در [جهت کسب] رضایت خداوند به کار می گیرد و « ذلّتِ با حق بودن » را از « عزّت با باطل بودن »  به « عزّتِ جاودانه» نزدیکتر می بیند و می داند که هر اندک که از زیانهای «ذلّت با حق بودن» را تحمل نماید، او را به «نعمت هماره» در جهان بی پایان می رساند.
 و [می داند که] شادی های فراوانی که از رهگذر پیروی از تمایلات نفسانی اش بدو می رسد، به عذاب بی انتها و پایان ناپذیر منتهی خواهد شد.
و این است « مَرد»، « نیک مَرد»! پس به او تمسّک کنید و سیره و روش او را الگو، و وی را وسیله به سوی پروردگارتان قرار دهید.
چرا که چنین کسی را، هیچ دعایی رد نمی شود و هیچ درخواستی بی پاسخ نمی ماند!»

بیان:
1- این حدیث شریف از مهمترین و روشنگرترین روایات در آسیب شناسی رفتارهای دینی و دقیق تر، رفتارهای دینداران است و با در اختیار گذاردن یک معیار عملی  و قاعده کلیّ ،شناخت و سنجش میزان خلوص ، راستی و صداقت مدّعیان دینداری را ممکن می سازد. آموزه مهم این حدیث شریف آن است که به همگان توجه می دهد :

 

 


 

اهمیت تعیین کننده این ملاک، خصوصاً آن گاه آشکار می شود که ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم. اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاک حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و کشمکش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل کرد؟!

 


 

تمایلات نفسانی در هر کس بر اساس شرایط و موقعیت هایی که در آن قرار دارد، متفاوت و گوناگون می باشد و هرگز در همگان ظهوری یکسان و مشابه ندارد. و در این میان نباید گمان کرد که مدعیان دینداری و متولیان تبلیغ دین به دلیل التزامی که به آداب، احکام و مناسک دینی دارند، ناگزیر از ایمان و دیانت قطعی برخوردارند. بلکه چنین کسانی را باید با معیارها و ملاکاتی دقیق تر مورد موشکافی و نقد قرار داد و آن گاه در مورد خلوص دینی شان داوری نمود.
در این روایت و بسیاری روایات دیگر «میزان علاقه و یا بی رغبتی به قدرت و ریاست» به عنوان «ملاک نهایی» در این داوری معرفی شده است.

اهمیت تعیین کننده این ملاک، خصوصاً آن گاه آشکار می شود که ناگزیر از «داوری» در میانه ادعاهای دیندارانه و تظاهرات دینی باشیم.
اگر صرف استناد به ظواهر دینی ملاک حقانیت و درستی و راستی باشد، در تعارض و کشمکش میان دو نوع استناد به این ظواهر و بهره گیری دو گروه «رو در رو» چگونه باید عمل کرد؟!
این روایت شریف، خصوصاً به این پرسش پاسخ داده و «ملاک نهایی» برای برون رفت از چنین شرایطی را به دست می دهد: «واگذاشتن قدرت»!

مدعیان دینداری، آن گاه که حاضر باشند در وفاداری به باورهای دینی خود، در برابر قدرت قرار گرفته و یا حظّ و بهره خود را از قدرت واگذارند، این نشانه ای گویا از خلوص دینی شان می باشد. هرچند احتمال خطا و سوء فهم در هیچ شرایطی منتفی نیست؛ ولی میزان هزینه کردن از قدرت در پای ارزشها و باورهایی که به آن ایمان داریم، «ملاک نهایی» برای اثبات میزان برخورداری از «خلوص دینی» است.

  2- بی تردید «عزّت» از لوازم جداناشدنی و انکارناپذیر «شخصیت و کرامت انسانی» است و از همین منظر، رغبت و تمایل به برخورداری از «توانایی و امکان اثرگذاری» که در مفهوم عام، آن را «قدرت» می نامند، می تواند یکی از جلوه های عزت طلبی انسان باشد. اگر آدمی، فطرتاً عزّت طلب است و از ذلّت و پَستی دوری می گزیند، این تمایل فطری، صرفاً یک امر انتزاعی (Subjective) نیست، بلکه دارای نشانه ها و مصادیق عینی (Objective) می باشد و تمایل به قدرت به معنای علاقه به برخورداری از امکان اثرگذاری در جهان عینی و محیط پیرامون، یکی از این نشانه ها و مصادیق است.

بنابراین هرگز نباید خیال پردازانه گمان کرد که «قدرت طلبی» به طور مطلق، مذموم و ناپسند است. نفی مطلق «قدرت طلبی» به معنای نفی بخش مهم و عمده ای از شخصیت و هویت انسانی می باشد. هر حرکت و اقدام انسان در «جهان بیرون»، برانگیخته «انگیزه های قدرت طلبانه» اوست. معلمی که می آموزد، دانشجویی که آموزش می بیند، کارگری که کار می کند، اندیشمندی که می اندیشد، نیکخواهِ مشفقی که دیگران را پند می دهد و... همگی خواهان اثرگذاری هستند و این یعنی حسّ قدرت طلبی!

«قدرت طلبی» اما، آن گاه که از ارزش های انسانی جدا شده و انگیزه های نفسانی و شهوت طلبانه انسان را پاسخ دهد، فسادبرانگیز بوده و به سرکشی، تجاوز، ستم و گناه می انجامد. دو تعبیر زیبا و حکیمانه «العزة بالاثم» (عزّت آلوده و برآمده از گناه) و «ریاست باطله» (ریاست های باطل و ناحق)، در کتاب و سنت، بیانگر این تفکیک و جدایی بس دقیق است. در عین حال با این ملاک می توان مرز عزّت انسانی که برآمده از کرامت ذاتی می باشد با «عزّت سرکش و طغیانگر» را باز شناخت. عزت آن گاه که به ستم، گناه،فساد، غرور، استبداد و دیکتاتوری بینجامد مصداق «العزة بالاثم» است و نیز قدرت طلبیِ برآمده از چنین عزّتی، مصداق «ریاسات باطله» می باشد.

3- «مَن تَرَک ذلک أجمع ثم لایرجع الی عقلٍ متین...»
(چرا که بسیارند کسانی که همه آن چه که گفته شد را کاملاً وامی گذارند، ولی رفتار آنان معطوف به عقل سنجیده نیست. بنابراین به دلیل نادانی شان...)
این فقره از روایت شریف اشاره به گروهی از مومنان و دینداران دارد که در عین پایبندی و وفاداری به ظواهر شریعت و اخلاقیات، اما چون از عقل نقّاد و تدبیر عقلانی بی بهره می باشند، از درک ملاکات و معیارهای عمیقی که ظواهر شریعت، دایر مدار آنهاست، عاجزند و از این رو چه بسا به قصد دینداری و شریعتمداری، عمیق ترین، اصیل ترین و مهمترین اصول و ملاکات دینی و اخلاقی را نادیده گرفته و ضایع می سازند و در نتیجه هرچند به گمان خود به دین و شریعت وفادار بوده اند، ولی غافلند از اینکه بسی بیش از آنچه که ساخته و حفظ کرده اند، ضایع نموده اند. (فیکون مایفسده بجهله اکثر ممّا یضیعه بعقله)

4- «و یمدّه ربه بعد طلبه...»
(و پس از آنکه خود چنین [سرنوشتی را برای خویشتن] اراده نمود، پروردگارش [مانع او نمی شود و] او را یاری می رساند و... )
از این تعبیر که امام(ع) به کار برده، دانسته می شود دنیاخواهی و ریاست طلبی عاملی است که می تواند آدمی را از حوزه ربوبیت رحمانی و هدایت الهی خارج ساخته و او را به حوزه ربوبیت و ولایت شیطان وارد سازد. همان که در قرآن کریم بدان تصریح شده است: «الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» (البقره/ 257)
این فقره از حدیث شریف را می توان بیان تفسیر و مصداقی برای آیه شریفه دانست.

نکته قابل تأمل اینکه حضرت می فرماید، در چنین مرحله ای آدمی وارد راهی بی بازگشت شده و تحت ربوبیت و ولایت شیطان درآمده است. همان گونه که خداوند بندگان خود را که هدایت او را برگزیده اند، بر هدایت آنان می افزاید و کاستی های آنان در رسیدن به نجات و رستگاری را جبران می سازد. شیطان نیز آنان که تحت ولایت و تدبیر او قرار گرفته اند را در رسیدن به غایات شرّ و شیطانی یاری می رساند. (ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم) و صد البته این قرار گرفتن تحت ولایت شیطان و بهره مندی از یاری و مدد او، به اراده و خواست خود آدمی است (و یمدّه ربّه بعد طلبه).

و اصولاً هدایت پذیری و یا هدایت گریزی بر اساس اراده و انتخاب خود انسان است و البته پس از انتخابِ نخستین و قرار گرفتن در حوزه هدایت و ولایت الهی، خداوند بر هدایت انسان افزوده و او را یاری می دهد (الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا) و از آن سو نیز، کسانی که با اراده خود از هدایت الهی گریخته اند و هشدارهای خداوند را مورد بی اعتنایی قرار داده و در گمراهی خویش ، ولایت شیطان را برگزیده اند، از حمایت های ویژه و سرعت بخش شیطان بهره مند می شوند. و بسا کورباطنانی که این حمایت های شیطانی را هدایت های الهی تعبیر کرده و از آن حقانیت و درستیِ مسیری که برگزیده اند را نتیجه می گیرند.

5- ولکن الرجل کل الرجل...
(و اما « مَردِ مَرد »، « نیک مَرد » کسی است که...)
 روشن است آنچه که معصوم(ع) در توصیف «مَردان مرد» که اخلاق و شریعت را قربانی ریاست طلبی و قدرت طلبی های دنیوی نمی سازند، بیان فرموده، نسبی و مقول به تشکیک است. یعنی هر انسانی به میزانی که این ویژگی ها در او تحقق یابد، شایسته چنین اوصافی است و به همان میزان مورد تحسین و ستایش قرار می گیرد و به همان میزان نیز می تواند و باید الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد. (فبه تمسّکوا و بسنّته فاقتدوا) بنابراین نه وجود این اوصاف در همه انسانها مطلق است و نه میزان اعتماد و الگوپذیری از ایشان، مطلق می باشد. پیامبران و امامان معصوم(ع)، مصداق کامل و تامّ این «مردان مرد» هستند که باید در تمام حوزه های رفتاری به آنها اقتدا کرد و ایشان را الگوی عمل قرار داد. اما در مراتب پسین، هر فردی از انسان که از ویژگی های گفته شده برخوردار گردد، به همان میزان بهره مندی از این ویژه گی ها شایسته ستایش و مستحقّ تحسین می باشد و می تواند الگو و سرمشق دیگران قرار گیرد.

 متن حدیث و سند:

قال الرضا(ع) قال علی بن الحسین (ع):
 اذا رأیتم الرّجل قد حسن سمته و هدیه و تماوت فی منطقه و تخاضع فی حرکاته فرویدا لایغرّنکم فما اکثر مَن یعجزه تناول الدنیا و رکوب الحرام منها لضعف نیّته و مهانته و جبن قلبه فنصب الدین فخّاً لها فهولا یزال یختل الناس بظاهره فإن تمکّن مِن حرام اقتحمه.

 و إذا وجد تموه یعفّ عن المال الحرام فرویدا لا یغرّنکم فإن شهوات الخلق مختلفة  فما اکثر مَن ینبو عن المال الحرام و إن کثر و یحمل نفسه علی شوهاء قبیحة  فیأتی منها محرّماً.
 فإذا وجدتموه یعفّ عن ذلک فرویدا لا یغرّکم حتی تنظروا ما عقده عقله  فما اکثر مَن ترک ذلک أجمع ثمّ لا یرجع إلی عقل متین ، فیکون ما یفسده بجهله  أکثر ممّا یصلحه بعقله.

 فإذا وجدتم عقله متیناً فرویدا لایغّرکم حتی تنظروا أمَع هواه یکون علی عقله  أو یکون مع عقله علی هواه ؟ و کیف محبّته للرئاسات الباطلة و زهده فیها ؟ فإنّ فی الناس مَن خسِر الدنیا و الآخرة ، یَترک الدنیا للدنیا و یری أنّ لّذّة الرئاسة الباطلة أفضل مِن لذة الأموال و النِّعم المباحة المحلّلة  فیترک ذلک أجمع  طلباً للرئاسة حتی «إذا قیل له اتق الله أخذته العزة بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد.»

 فهو یخبط  خبطَ عشواء یقوده أولُ باطلٍ إلی أبعد غایاتِ الخسارة و یمدّه ربّه بعد طلبه لما لا یقدر علیه فی طغیانه فهو یحلّ ما حرّم الله و یُحرّم ما احلّ الله ،لا یُبالی بما فات مِن دینه إذا سلمت له رئاسته التی قد یتّقی من اجلها ، فأولئک الذین غضب الله علیهم و لعنهم و أعدّ لهم عذاباً مهیناً.
ولکنّ الرجل ، کلّ الرجل ، نِعم الرجل هو الذی جعل هواه تبعاً لأمر الله و قواه مبذولةً فی رضی الله ، یری الذلَّ مع الحق أقرب إلی عزِّ الابد من العزّ فی الباطل و یعلم أنّ قلیل ما یحتمله مِن ضرّائها ، یؤدّیه إلی دوامِ النعیم فی دارِ لا تبید و لا تنفد ، و أنّ کثیر ما یلحقه مِن سرّائها إن اتّبع هواه ، یؤدّیه إلی عذاب لا انقطاع له و لا یزول ، فذلکم الرّجل نِعم الرّجل، فبه فتمسّکوا و بسنّته فاقتدوا و إلی ربّکم به فتوسّلوا فإنه لا تُرّد له دعوةٌ وطلبة

(علامه مجلسی ، بحار الأنوار ، ج 2 / ص 84 و 85 / باب 14 (باب من یجوز اخذ العلم منه...) + طبرسی ، الاحتجاج ،ج 2 / ص 320 + تنبیه الخواطر (مجموعه ورّام) / ج 2 / ص 99)



http://www.ayandenews.com/news/19943/



http://www.ayandenews.com/news/19722

نظرات 1 + ارسال نظر
ریحانه(شاعر پروازی) سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:39 ق.ظ

سلام علیکم

خدا کسانی رو که در برابر دشمنان مثل یک صف شکست نا پذیر می ایستند دوست داره و باهاشونه!

براتون دعا میکنم که موفق باشید و در راه خدا گام بگذارید.
یاعلی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد