پروردگارم مرا بهمدارا و نرمی با مردم فرمان داده است، همچنان که بهانجام واجبات، امر فرموده است.
* از کسی که بر تو ستم ورزید، بگذر.
* همدیگر را ببخشید تا کینههایتان از میان برخیزد.
* کسی که مهربانی نکند رحمت خدا شامل حالش نمیشود.
* مبادا یکی از شما سلاح خود را بهسوی برادر خود بگیرد؛ زیرا ممکن است که شیطان بدون علم و اراده او دستش را بهحرکت درآورد و او بهگودالی از دوزخ درافتد.
* هر آنکس که با آهنپارهای بهسوی برادر خود اشاره کند، فرشتگان همواره او را لعنت میکنند تا از آن کار باز آید.
غربت ارزشها و فضایل و رواج برخی از رذایل اخلاقی
امروزه همگان از غربت ارزشها و رواج برخی از رذایل اخلاقی در جامعه اسلامی ما نگرانند و حتی برخی از بزرگان و علمای اخلاق نسبت بهوضعیت موجود هشدار داده و اعلام خطر کردهاند. از آنجایی که در آستانه میلاد مسعود پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع) بهسر میبریم، از اینرو شایسته است که با تأمل در ابعاد مختلف شخصیت رسول اکرم(ص) و تأسی بهسیره حضرت ختمیمرتبت از یک سو بهدرمان دردهای فردی و اجتماعی خویش بپردازیم که خداوند متعال رمز رستگاری بشریت را اسوه قرار دادن پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده است و از سوی دیگر با معرفی درست این پیامبر بزرگ الهی و آخرین واسطهآسمان و زمین بهجهانیان بر تبلیغات سوء دشمنان بشریت خط بطلان بکشیم. امروز دو عامل خطرناک یعنی معرفی نادرست برخی از پیروان رسول اکرم(ص) و تبلیغات سوء دشمنان بهمانند دو تیغه یک قیچی موجب مجهول ماندن شخصیت آن حضرت بر بشریت است که باید با مبارزه با این دو عامل و معرفی صحیح شخصیت این آخرین پیامآور الهی، زمینه گرایش بشریت بهتعالیم آن حضرت را فراهم آورد.
آراستگی پیامبر اکرم(ص) بهتمامی فضایل و پیراستگی او از کافه رذائل
اخلاق پیامبر، قرآن بود
یکی از مهمترین ابعاد شخصیت پیامبر اکرم(ص) بعد اخلاقی و آراستگی آن حضرت بهفضایل و پیراستگی او از کافه رذائل در حد طاقت بشری است. اخلاق پیامبر اکرم(ص) تجسم عینی قرآن کریم بود و از این روست که خداوند متعال او را در قرآن کریم با عنوان «خلق عظیم» ستوده و خود آن حضرت نیز هدف بعثت خویش را «اتمام مکارم اخلاقی» معرفی کرده است. سعد هشام گوید: «از عایشه پرسیدم که اخلاق پیامبر چگونه بود؟» گفت: «آیا قرآن میخوانی؟»، گفتم: «آری»، گفت: «اخلاق پیامبر، قرآن بود.» خداوند متعال، رسول گرامیش را با عالیترین فضائل و مکارم اخلاقی تأدیب کرد و بیاراست و این فضائل از سوی او بهجامعه اسلامی سرازیر شد و دنیایی از معنویت و ارزش های اخلاقی را پدید آورد.
محمد(ص) پیامبر رحمت
برخلاف تبلیغات دشمنان اسلام و رسول خدا(ص) که میکوشند از آن حضرت چهرهای خشن معرفی کنند و از او با عنوان «پیامبر شمشیر» نام میبرند، یکی از مهمترین فضایل آن حضرت، اتصاف او به«رحمت» است و در این مجال سعی بر این است که بهتشریح گوشهای از اقیانوس بیکران رحمت محمدی پرداخته شود.
مفهوم «رحمت» در لغت
«رحمت» در لغت بهمعنای رقّت و مهربانی است. «ابنمنظور» در «لسانالعرب»،«رحمت» را اینگونه معنا میکند: «الرحمه: الرقّه و التعطف و المرحمه مثله؛ رحمت بهمعنای رقت و مهربانی کردن است و بههمین معناست، مرحمت.» «ابنمنظور» در بیان تفاوت معنای «رحمت»، زمانی که بهعنوان صفت آدمیان بهکار رود با زمانی که که صفت خداوند قرار بگیرد، میگوید: «و الرحمه فی بنی آدم عند العرب، رقه القلب و عطفه و رحمه الله، عطفه و احسانه و رزقه؛ و «رحمت» در نزد عرب، آنگاه که برای انسانها بهکار رود بهمعنای رقت و مهربانی قلب است، اما رحمت خداوند بهمعنای مهربانی، احسان و رزق دادن است.
مفهوم «رحمت» در قرآن
«رحمت»، در کاربرد قرآنی نیز بههمین معناست. «راغب اصفهانی» زباندان و قرآنشناس بزرگ، میگوید: «رحمت»، مهربانی و رقّتی است که مقتضی احسان نسبت بهشخصی است که مورد رحمت قرار گرفته است، از این سبب گاه تنها در مهربانی [ملزوم] و گاه تنها در احسان [لازم] بهکار میرود؛ مانند: «رحم الله فلاناً» و چون خداوند با «رحمت»، وصف شود، مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب، از اینروی روایت شده است که: رحمت از خدا، انعام و تفضل و از آدمیان، رقّت قلب و عاطفه است.» مؤلف تفسیر گرانسنگ «کشاف»، «جارالله زمخشری» با پذیرش این مطلب که رحمت در اصل معنا و مفهوم خویش بهمعنای عاطفه و مهربانی است، بر این باور است که کاربرد آن برای خداوند، مجازی و بهمفهوم انعام خداوند بر بندگان میباشد، بدانسان که فرمانروا آن گاه که بهمردم مهربان باشد به آنان احسان و انعام میکند. «علامه سیدمحمدحسین طباطبایی(ره)» در تفسیر قیّم «المیزان» توضیح بیشتری در باره مفهوم «رحمت» داده و گفته است: «رحمت، تأثر و انفعال مخصوصی است که در وقت دیدن محتاج، عارض قلب میشود و شخص را بهرفع احتیاج و نقیصه محتاج و نیازمند وادار میکند، این معنا بهحسب تحلیل، بهعطا و فیض بر میگردد و بههمین معنا خداوند سبحان بهصفت «رحمت»، توصیف میشود، یعنی، رحمت در خداوند بهمعنای عطا و احسان است نه تأثر و انفعال قلب؛ زیرا در ذات باری، انفعال نیست.» آنچه در توضیح «علامه طباطبایی» شایان توجه است، افزون بر این که منشأ رحمت(احتیاج و نیاز شخص مرحوم) را در تعریف و مفهوم رحمت گنجانده و در نتیجه، مهربانی و رقّت قلب ویژهای را که بهمنظور رفع نیاز نیازمند بر شخص عارض میگردد، «رحمت» نامیده، این نکته است که کاربرد «رحمت» در باره خداوند متعال براساس تعریف و توضیح ایشان ـ آنگونه که از زمخشری نقل شد ـ مجاز نیست بهویژه اینکه در کاربرد قرآن کریم، بیشترین استعمال «رحمت»، در خصوص ذات باری تعالی است، که اگر توصیف خداوند را بهاین صفت مجاز بشمریم، بیشترین موارد استعمال این صفت در قرآن مجاز خواهد بود و این گذشته از هر چیز دیگر با بلاغت قرآن سازگار نیست.
نتیجه: «رحمت» بهمعنای مهربانی و رقت قلب است که از دیدن فرد نیازمند، عارض میشود و شخص را بهاحسان وا میدارد؛ ولی در خداوند، «رحمت»، بهمعنای احسان و انعام است؛ زیرا او، بهرقّت و انفعال ستوده نمیشود. در کلامی از علی(ع) نیز همین خصوصیت در توصیف خداوند به«رحمت»، لحاظ شده؛ آنجا که حضرت فرموده است: «رحیم لایوصف بالرقّة، صاحب رحمتی که بهرقت قلب توصیف نمیگردد.» در آن آیات قرآن که خداوند بهاین صفت ستایش شده است نیز همین خصوصیت دیده میشود. با بررسی واژگان هممفهوم با «رحمت» میتوان از دو واژه «لینت» و «مداراة» یاد کرد که معنایی نزدیک به«رحمت» را میرسانند.
جایگاه رحمت در متون دینی
صفت«رحمت» و مهربانی(چه بهمفهوم الهی و چه بهمعنای بشری آن) در اندیشه اسلامی از جایگاهی رفیع برخوردار است، بهطوری که خداوند متعال، ذات بیبدیل خویش و نیز قرآن، پیامبر(ص) و مؤمنان را مکرراً بهاین صفت توصیف میکنند و میستایند و آن را از نمودهای اخلاق نیک الهی در بشر و آرایههای مشترک میان خدا و انسان برمیشمرند و اینکه بههر اندازه، فرد بتواند، خویشتن را بدان بیاراید، بههمان میزان، بهخدایگونه شدن و تقرب بهذات اقدس الهی نزدیک میگردد. خداوند متعال، افزون بر اینکه کلید گشایش سورههای کتاب وحیانی خویش را – جز در یک سوره آن هم بهدلایل ویژه- صفت «رحمت»(رحمن و رحیم) قرار داده، در آیات بسیاری نیز، خود را بهاین صفت، ستوده که برخی از آن آیات بهشرح ذیل است:
۱٫«… و انا التواب الرحیم؛ و من توبهپذیر و مهربانم.» (۱) ۲٫«وَ إِلهُکُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ، لاَ إِلهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ؛ و خداوند شما، خداوند یگانهای است که غیر از او معبودی نیست. اوست بخشنده و مهربان(و دارای رحمت عام و خاص.)(۲) ۳٫«… وَ اسْتَغْفِرُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ و از خداوند آمرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است.»(۳) ۴٫«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هَاجَرُوا وَ جَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ، أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَهَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت و در راه خدا جهاد کردهاند، آنها امید بهرحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.»(۴) ۵٫«هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمینَ؛ و او مهربانترین مهربانان است.»(۵)
قرآن کتاب «رحمت» و محمد(ص) «پیامبر رحمت» و مسلمانان «صاحبان رحمت»
بر همین سیاق، خداوند متعال کتاب خویش؛ قرآن را «کتاب رحمت» و پیامبر خویش را «پیامبر رحمت»، و مؤمنان و گروندگان راستین بهاسلام را «مهربانان» و «صاحبان رحمت» در تعامل با یکدیگر معرفی میکند: ۱٫«وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ؛ و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.»(۶) ۲٫«فَقَدْ جَاءَکُم بَیِّنَهٌ مِن رَبِّکُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَهٌ؛ اینک، آیات و دلایل روشن از جانب پروردگارتان و هدایت و رحمت برای شما آمد.»(۷) ۳٫«و انه لهدی و رحمهٌ للمؤمنین؛ این قرآن، مایهی هدایت و رحمت برای مؤمنان است.»(۸) ۴٫«تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْحَکِیمِ، هدی و رحمه للمحسنین؛ این آیات کتاب حکیم است(کتابی پر محتوا و استوار) مایه هدایت و رحمت برای نیکوکاران است.»(۹) آیات و نصوص دینی که پیامبر اکرم(ص) را «رسول رحمت» و مهربانی معرفی میکنند، در بخشهای بعدی، ذکر میکنیم.
رحمت نبوی تجلی رحمت الهی
خداوند متعال خود را بهعنوان رحمان و رحیمی که رحمتش برغضبش سبقت گرفته و رحمت را بر نفس خویش نوشته و واجب کرده است، معرفی میکند. «پیامبر رحمت»(ص) نیز وقتی بهتصویر رحم و رحمت در خداوند متعال می پردازد، او را مهربانتر از مادر نسبت بهکودک معرفی میکند. پیامبر اکرم(ص) در تصویر رحمت الهی میفرماید: «خداوند رحمت را به ۱۰۰جزء تقسیم کرد، پس ۹۹جزء آن را نزد خود نگاه داشت و یک جزء آن را بهزمین فرو فرستاد و از برکت همین یکجزء است که خلایق در باره هم رحمت میآورند؛ چنانکه چهارپایان سم خود را از بچه خود دور میدارند تا مبادا بهآن اصابت کند و صدمهای بهآن وارد سازد.» آنگاه با بیان شدت علاقه مادر بهکودک خود که آن را بهسینه فشرده است میگوید: «آیا باور میدارید که این مادر کودک خود را بهآتش در افکند؟» و چون یاران میگویند: «نه بهخدا قسم یا رسولالله»، میگوید: «بهتحقیق، خداوند نسبت بهبندگان خود از این مادر نسبت بهکودکش مهربان تر است!» در بیانی دیگر میگوید: «خداوند شبهنگام دست لطف خود را میگشاید تا توبه گناهکار روز را بپذیرد و بههنگام روز دست لطف خود را میگشاید تا دست گناهکار شب را بگیرد.»
مهربانی و رحمت، بارزترین صفت رسول خدا(ص) در بیان خداوند
خداوند متعال در قرآن کریم، مهربانی و رحمت را بهعنوان بارزترین صفت رسول خویش معرفی میکند و میگوید:«وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَه لِلْعَالَمِینَ؛ ما تو را نفرستادیم مگر اینکه رحمتی باشی برای همه جهانیان.»(۱۰)
در صحیح مُسْلِم آورده است: أَبوهُرَیْرَه گفت: قِیلَ یَا رَسُول اللَّه اُدْعُ عَلَى الْمُشْرِکِینَ قَالَ: «إِنِّی لَمْ أُبْعَث لَعَّانًا وَ إِنَّمَا بُعِثْت رَحْمَة؛ گفته شد ای رسول خدا، مشرکان را نفرین کن، فرمود: من برای لعنت مبعوث نشدهام، و لیکن فقط برای رحمت مبعوث شدهام.» مفسران در تفسیرآیه شریفه «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رؤوفٌ رَحِیمٌ؛ پیامبری برای شما آمده است که از مصیبتها و گرفتاریهای شما رنج میبرد و از هر کس بهشما علاقهمندتر و دلسوزتر است. او مهربان و رؤوف و رحمدل است.»(۱۱) گفتهاند: خداوند بر مؤمنان منت گذاشته است که رسولی از جنس خودشان برای آنان فرستاده است که سنگین است بر او آنچه که امتش را بهزحمت و مشقت میاندازد و از اینرو است که فرمود: من بر شریعت سهل و آسان، مبعوث شدهام و در حدیث آمده است: «إِنَّ الدِّین یُسْر؛ دین آسان است» در تفسیر «حَرِیص عَلَیْکُمْ» هم گفتهاند: «پیامبر حریص بر هدایت و رسیدن نفع دنیوی و اخروی بهشما و ورود شما بهبهشت و نسبت بهمؤمنان، رؤوف و رحیم است.»
خداوند پیامبرخویش را با عنوان «پیامبر رحمت» معرفی میکند
قرآن کریم، در ترسیم سیمای پیامبراکرم(ص) میگوید: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ، إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به [برکت] رحمت الهی، در برابر آنان [مردم] نرم و [مهربان] شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از اطراف تو پراکنده میشدند، پس آنها را ببخش و برای آنها طلب آمرزش کن و در کارها با آنان مشورت کن، اما هنگامی که تصمیم گرفتی [قاطع باش] و بر خدا توکل کن؛ زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.»(۱۲) فخررازی در تفسیر این آیه مبارکه میگوید: «غرض از بعثت، آن است که پیامبر(ص)، تکالیف الهی را بهمردم ابلاغ کند و برساند و این هدف محقق نمیشود مگر زمانی که دلها بهسوی پیامبر متمایل شوند و جانها در نزد وی آرام گیرند، برآورده شدن چنین مقصدی در گرو آن است که رسول دارای «رحمت» و «کرامت» باشد و از خطاهای مردم بگذرد و برخوردهای ناخوشایند آنان را نادیده بگیرد و با آنان با انواع نیکی، مکرمت و شفقت برخورد کند. بهدلیل آنچه آمد، پیامبر(ص) باید پیراسته از بدخلقی باشد، همچنین باید که سختدل نباشد، بلکه تمایل افزون بهکمک ضعیفان و دستگیری فقیران داشته باشد و لغزشها و رفتارهای ناپسند آنان را نادیده بیانگارد.»
خداوند پیامبر خویش را بهرحمت و مهربانی سفارش کرده است
خداوند متعال همواره پیامبر خویش را بهرحمت و مهربانی سفارش کرده است. پیامبر اسلام(ص) نیز تجلی رحمت الهی است و از این رو است که همانند ذات اقدس الهی رحمت برای جهانیان است. خود آن حضرت فرمود: «اِنّما أَنَا رَحْمَهٌ مُهْداهٌ؛ همانا من هدیه رحمتی از آسمان بهسوی جهان و انسانم.» مأموریت پیامبر اسلام(ص) بهمشورت با مسلمانان و دعا کردن و طلب مغفرت و آمرزش برای آنان نیز تأکیدی است بر هم ضرورت نرمخویی، مهربانی و ملاطفت پیامبر و هم بر بیان واقعیت داشتن اتصاف آن حضرت بهاین اوصاف در تعامل با مردم و پیروان خویش.
در قرآن کریم آمده است: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛ عفو را پیشه کن و بهنیکی فرمان ده و از جاهلان اعراض کن.»(۱۳) علامه طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه شریفه میگوید: «اخذ چیزی» بدین معناست که گیرنده، آن را هماره با خود داشته باشد و ترک نکند، از اینرو «اخذ عفو» یعنی این که پیامبر(ص) بدرفتاریهای نسبت بهخویشتن را هماره بپوشاند و از انتقامگیری ـ که عقل اجتماعی آن را در روابط و تعامل با یکدیگر روا میشمارد ـ چشم بپوشد. البته این منش، نسبت بهرفتار ناپسند دیگران در باره شخص پیامبر و ضایع کردن حقوق فردی وی است، اما زمانی که رفتار ناپسند با پیامبر(ص) سبب از میان رفتن حقوق دیگران شود، گذشت و بخشش، هرگز روا نیست؛ زیرا، این عمل، مایه فریب و گمراهی شخص بدرفتار و ضایعشدن حق غیر و ابطال قوانین نگهدارنده جامعه میشود که تمامی آیات قرآنی که از ستم و فساد و یاری رساندن و تکیه کردن بهستمگران منع میکند، چنین عفو و گذشتی را روا نمیشمارد.» علامه در ذیل فراز آخر آیه شریفه «وَ أعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» میگوید: «این جمله، فرمان دیگری از خداوند برای مدارا با کسانی است که بهآن حضرت، ستم شخصی میکردند و این نزدیکترین و زیباترین روش برای خنثی کردن آثار عمل جاهلانه و کاستن از فساد کردار آنان است؛ زیرا واکنش همسان در برابر عمل جاهلانه، سبب اغرای جاهلان و تداوم رفتار جاهلانه میشود.» آیات ذیل نیز بخشی دیگر از نصوص تصویرکننده رحمت و مهربانی پیامبر بزرگوار اسلام است. «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ، حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ؛ بهیقین، رسولی از خود شما بهسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است و اصرار بر هدایت شما دارد و نسبت بهمؤمنان رؤف و مهربان است.»(۱۴) از نکات در خور تأمل در این آیه شریفه، این است که ترکیب دو صفت «رأفت» و «رحمت»، از اوصاف ویژه الهی است و پیامبراکرم(ص) تنها انسانی است که این دو صفت، توأمان در توصیف و ستایش از وی آمده است. «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَه لِلْعَالَمِینَ؛ ما تو را جز «رحمت» برای جهانیان نفرستادیم.»(۱۵) «مُحَمَّدٌ رَّسُولُاللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ…؛ مـحـمـد پـیـامـبـر خداست و کسانی که با او هستند، با کافران سختگیر و با یـکدیگر مهربانند.»(۱۶) روح مهربانی، عطوفت، رحمت و دگردوستی پیامبراکرم(ص) را در مجموعهای دیگر از آیات قرآنی میشود دید که دو نمونه از آنها بهشرح ذیل است:
۱٫«لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّایَکُونُوا مُؤْمِنِینَ؛ گویی میخواهی جان خود را از شدّت اندوه از دست دهی، بهخاطر اینکه آنان ایمان نمیآورند!»(۱۷)
۲٫«فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ؛ پس جانت بهخاطر شدت تأسف بر آنان از دست نرود، خداوند بهآنچه انجام میدهند داناست.»(۱۸)
متون روایی و سیره نبوی در باره رحمت نبوی
متون روایی و سیره نبوی، سرشار از رأفت و رحمت و مهربانی رسول اکرم(ص) است که ذکر بخشی از آنها مثنوی هفتاد من کاغذ میشود و در این مجال تنها بهنمونههایی از هریک(روایت و سیره) بسنده میکنم:
۱٫ از خود پیامبر(ص) روایت شده است که آن حضرت فرمود: «امرنی ربی بمداراه الناس کما امرنی باداء الفرائض؛ پروردگارم مرا بهمدارا و نرمی با مردم فرمان داده است، همچنان که بهانجام واجبات، امر فرموده است.»
۲٫ انس بنمالک میگوید: «خدمت النبی(ص) تسع سنین فما اعلمه قال لی قط: هلا فعلت کذا و کذا و لاعاب علیّ شیئاً قطّ؛ مدت ۹ سال در محضر و خدمت پیامبر(ص) بودم و بهیاد ندارم که هرگز بهمن گفته باشد، چرا فلان و فلان کار را انجام ندادی و هرگز مرا بر کاری سرزنش نکرد!» وقتی پیامبر(ص) در مکه دعوت خویش را علنی کرد، قریش از هیچگونه آزار و شکنجه، افترا و اهانت نسبت بهاو دریغ نورزید. مشرکان، او را فردی دروغگو، جادوگر و دیوانه معرفی کردند و حال اینکه واکنش پیامبر(ص) در برابر اینهمه آزار و اذیت، اینگونه بود: «اللهم اغفر لقومی بانهم لایعلمون؛ بـار خـدایـا، قـوم مـرا مـورد رحـمـت و مـغـفـرت خـویـش قـرار ده؛ زیـرا آنـان حقیقت را نمیدانند»!
عفو و گذشت پیامبر اکرم(ص)
بر دسته شمشیرش نوشته شده بود:«از کسی که بر تو ستم ورزید، بگذر.» هم خود آراسته بهعفو بود و هم دیگران را بهگذشت سفارش میکرد: «گذشت کنید، همانا عفو ، جز بر ارج بنده نمیافزاید، پس یکدیگر را عفو کنید تا خداوند ارجمندتان کند.» سیرهنویسان نوشتهاند: در هر مجلسی بهعفو دیگران فرمان میداد. هرگز بهخاطر خویش، از کسی انتقام نگرفت، بلکه گذشت میکرد. فرمود: «مردی بهخاطر خدا از ستمی که بر او رفته نمیگذرد، جز آن که در روز رستاخیز پروردگار بر ارجمندیاش میافزاید.» بههمه سفارش میکرد: «همدیگر را ببخشید تا کینههایتان از میان برخیزد.»
لطف و مدارای پیامبر اکرم(ص) با مردم بههنگام فتح مکه
رفتار کریمانه پیامبر(ص) با مردم در زمان قدرت بلامنازع خویش در روز فتح مکه، در تاریخ بشریت بینظیر است. آنروز که پس از سالها دوری و آوارگی از وطن و با خاطرههای تلخ از برخورد مشرکان قریش در آغازین روزهای بعثت، همراه با سپاهی عظیم پیروزمندانه وارد مکه شد، میتوانست انتقام خویش را چند برابر از مشرکان قریش و مکیان بگیرد و بهسپاه خویش فرمان قتل و غارت صادر کند، اما پیامبر(ص) نه تنها چنین نکرد، بلکه فرمان عفو عمومی صادر کرد و از تقصیر همگان ـ جز چند نفر معدود که از فرط پلیدی و سیاهی، شایستگی بخشش را از دست داده بودند و در شمار پیشاهنگان کفر و لجاجت بهحساب میآمدند ـ گذشت.
عزل سعد بن معاذ از فرماندهی به خاطر شعار خشونتآمیز در فتح مکه
سعد بنمعاذ که یکی از فرماندهان سپاه اسلام بود در آن روز رجزهایی بدین مضمون خواند: «امروز روز نبرد است، امروز جان و مال شما حلال شمرده میشود.» پیامبر(ص) از شنیدن سخنان سعد، بسیار اندوهناک و غمگین شد و سعد بنمعاذ را از مقام فرماندهی عزل کرد و پرچم را بهپسر وی، قلیل بنسعد سپرد! این عفو و گذشت، عظمت اندیشه، عطوفت و نسیم ملایم مهربانی، جانهای مکیان را نوازش داد و دلهای آنان را بهسوی اسلام و پذیرش دین پیامبر(ص)، متمایل ساخت. اعلان عفو عمومی مکه و بخشش و مدارا با سران کفر و شرک و دشمنان دیرین خود، پس از فتح مکّه یکی از مهربانانهترین، عالیترین و بزرگمنشانهترین برخوردهای پیامبر اکرم(ص) بود. با فتح مکه و تسلط پیامبر(ص) بر آنها سکوت وحشتآفرینی بر آنها حکمفرما و نفسها در سینه حبس شده بود و افکار مختلفی بهاذهانشان خطور میکرد. آنان با یادآوری ظلمهایی که بر رسول خدا(ص) روا داشته بودند، مجازات سنگینی را انتظار میکشیدند. در چنین وضعیتی پیامبر اکرم(ص) سکوت آنان را شکست و فرمود: «ماذا تقولون و ماذا تظنون؟؛ چه میگویید و چه گمان می برید؟» مردم بهتزده و نگران، با صدای لرزان گفتند: «ما چیزی جز نیکی و خوبی در باره تو نمیاندیشیم…» پیامبر(ص) خطاب بهآنان فرمود: «من نیز همان جملهای را که برادرم یوسف بهبرادران ستمگر خود گفت، امروز بهشما میگویم: «لاتثریب علیکم الیوم یغفرالله لکم و هو ارحم الراحمین؛ امروز برشما ملامتی نیست، خدا گناهان شما را میآمرزد و او ارحمالراحمین است.» «پیامبر مهر و رحمت» با این جملات امیدوارکننده، پیام عفو عمومی خود را اعلان کرد و ادامه داد:«شما مردم هموطنان بسیارنامناسبی بودید. رسالت مرا انکار کردید، مرا از خانهام بیرون ساختید و در دورترین نقطه که پناهنده شده بودم، با من بهنبرد برخاستید، ولی من با این همه جرائم، همه شما را میبخشم و بند بندگی را از پای شما باز و اعلان میکنم که: «اِذهبوا فانتم الطُّلقاء…؛ بروید، همه شما آزادید.» در آن روز جز موارد اندکی، همه مورد عفو و بخشش پیامبر اکرم(ص) قرار گرفتند. حتی کسانی که جرم مرتکب شده بودند؛ همانند وحشی قاتل حمزه سیدالشهدا، نیز بخشوده شدند. شعار پیامبر(ص) این بود: «الاسلام یجبُّ ما قبله؛ اسلام ما قبل خود را مى پوشاند.» کسی که اسلام را پذیرفت از گذشتهاش چشمپوشی میشود. «صفوان بنامیه» از جمله سران مشرکان مکه و آتشافروزان علیه پیامبر(ص) در جنگهای متعدد بود و یکنفر از مسلمانان را بهجرم مسلمانی در مکه بهدار آویخته بود، از اینروی در شمار کسانی قرار گرفت که پیامبر از آنها نگذشته و خون آنان را حلال اعلام کرده بود. او با شنیدن این خبر از مکه بهجده گریخت، لیکن «عمرو بنوهب» پسر عموی او، نزد پیامبر(ص) شفاعت کرد و خواهان عفو او شد. رسول خدا(ص) نیز او را بخشید. زمانی که خبر بهخود او رسید، باور نکرد تا اینکه پیامبر(ص) عمامه یا پیراهن خود را بهنشانه بخشش برای او فرستاد، او باور کرد و بهمکه بازگشت و از حضرت خواست تا بهوی دو ماه مهلت دهد تا در باره اسلام تحقیق کند و اگر بهنتیجه رسید، اسلام بیاورد. پیامبر(ص) بهاو چهار ماه مهلت داد تا تحقیق کند و اسلام بیاورد! «صفوان» بعدها میگفت: «هیچکس بهاین نیکنفسی نمیتواند باشد مگر اینکه فرستاده خدا باشد، گواهی میدهم که خدایی جز خدای یکتا نیست و او رسول خداست.» آنچه آمد، گوشهای از رأفت و رحمت پیامبر(ص) بود، اما یادآوری این مطلب بایسته است که در زندگی انسان بهویژه پیشوایان و رهبران اجتماعی و سیاسی، گاه صلابت و قاطعیت نه تنها شایسته و نیک، که ضروری است؛ زیرا اگر سختگیری و صلابت در برخورد با بزهکاران، قانونشکنان و مجرمان نباشد، بزهکاران احساس امنیت میکنند و فضای عمومی جامعه دچار ترس، ناامنی و وحشت و سلب آسایش میگردد و هرج و مرج فراگیر میشود، همانطورکه اگر قاطعیت در برابر دشمنان بیرونی نباشد، سلطهطلبان و تجاوزگران، استقلال و حاکمیت ملی را زیر پا میگذارند. از اینرو است که هم خرد و عقل انسانی و هم شریعت اسلامی، صلابت و قاطعیت را در مواردی بایسته و روا برشمرده و برای رهبران اجتماعی از بایدها و صلاحیتهای لازم در عهدهداری مقام و منصب زعامت دانسته است و پیامبر اسلام(ص) هم در عین کمال رأفت و مهربانی که بر مردم داشت، از صلابت، قاطعیت و برخورد سخت با حقستیزان نیز بیبهره نبود؛ افراد و گروههایی که رسول خدا(ص) در برابر آنان، نرمش و ملایمت نشان نمیداد عبارت بودند از؛ مشرکان و کافران معاند و لجوج که حق را نه از سر ناآگاهی و پی نبردن بهحقیقت که از سر ستیز و دشمنی نمیپذیرفتند و منافقان، مجرمان و بزهکاران، هرچند که در جمع مسلمانان و با ظاهر اسلامی میزیستند.
ترحم و دلسوزى محمد(ص)
۱٫ رسول خدا(ص) لشکرى براى سرکوبى قبیله طىّ فرستاد. فرماندهى آن را على بنابیطالب(ع) بر عهده داشت، عدى بنحاتم طائى که از دشمنان سرسخت رسول خدا(ص) بود، بهشام فرار کرد. على(ع) بامدادان بر آن قبیله حمله کرد، آنها را شکست داد و مردان و زنان و اسباب و چهارپایان آنها را بهمدینه آورد. وقتى که اسیران را بهحضرت رسول(ص) نشان دادند، «سفانه» دختر حاتم طائى برخاست و گفت: «یا محمد، پدرم از دنیا رفت، برادرم از قبیلهام ناپدید شد، اگر مصلحت بدانى مرا آزاد کن، مرا بهشماتت قبائل عرب مگذار. پدر من پیشواى قبیله بود، اسیران را آزاد مىکرد، جانیان را مىکشت، بههر که پناه مىداد حمایتش مىکرد، از حریم دفاع مىنمود، از مبتلایان دستگیرى مىکرد، مردم را طعام مىداد، سلام را آشکار مىساخت، یتیم و فقیر را بىنیاز مىکرد، در پیشامدها مددکار مردم بود، کسى نبود که حاجت پیش او آورد و ناامید برگردد، من دختر حاتم طائى هستم.» رسول خدا(ص) از سخن او در عجب شد و فرمود: «اى دختر، اینها که گفتى، صفات مؤمنان است، اگر پدرت مسلمان بود، از خدا برایش رحمت مىخواستم.» آنگاه فرمود: «این دختر را آزاد کنید که پدرش اخلاق خوب را دوست مىداشته است.» سپس فرمود: «ارحموا عزیزاً ذلّ و غنیا افتقر و عالماً ضاع بین جهّال؛ رحم کنید عزیزى را که ذلیل گشته و توانگرى را که فقیر شده و عالمى را که میان نادانان ضایع گردیده است.» و نیز در اثر گفتار آن زن فرمود: «همه اسیران را آزاد کنند.» دختر حاتم که چنین دید، گفت: «اجازه بدهید شما را دعا کنم»، حضرت اجازه فرمود و بهیاران خود گفت که بهدعاى او گوش فرا دهند. دختر گفت: «خدا احسان تو را در جاى خود قرار دهد، تو را بههیچ آدم لئیمی محتاج نکند، نعمت هیچ بزرگ قومى را از دستش نگیرد، مگر آنکه تو را وسیله برگرداندن آن قرار دهد.» دختر چون آزاد شد، بهنزد برادرش عدى بنحاتم که در «دومه الجندل» بود، رفت و گفت: «برادرم، پیش از آنکه نیروهاى این مرد تو را گرفتار کنند، پیش او برو، من در او هدایت و دقت رأى دیدم، حتما بر دیگران پیروز خواهد شد، در او خصلتهایى دیدم که بهتعجبم وا داشت، او فقیر را دوست مىدارد، اسیر را آزاد مىکند، بهصغیر رحم مىکند، قدر آدم بزرگ را مىداند، من سخىتر و بزرگوارتر از او ندیدهام، اگر پیامبر باشد، تو پیش از دیگران، ایمان آورده و برترى یافتهاى و اگر پادشاه باشد در حکومت او پیوسته با عزت زندگى مىکنى.» این سخنان در عدى بنحاتم مؤثر واقع شد، لذا بهمدینه آمد و بهدست رسول خدا(ص) اسلام آورد و خواهرش سفانه نیز مسلمان شد. عدى بنحاتم مىگوید: «بهمدینه آمدم، داخل مسجد رسول الله(ص) شدم، سلام کردم»، فرمود: «تو کیستى؟»، گفتم: «عدى بنحاتم»، فورا برخاست و مرا به خانهاش برد. او متوجه من بود، ناگاه پیرزنى ضعیف پیش آمد و گفت: «حاجتى دارم»، حضرت مفصل ایستاد و در باره نیاز آن زن صحبت کرد. من در دلم گفتم: «بهخدا این شخص پادشاه نیست وگر نه با ضعفا چنین نمىکرد، اینقدر اهمیت دادن بهیک پیرزن کار شاهان نیست» چون بهخانهاش رسیدیم، وسادهاى که از لیف خرما داشت بهطرف من انداخت و فرمود: «روى آن بنشین» گفتم: «نه، شما روى آن بنشینید» فرمود: «نه، تو بنشین» من روى وساده نشستم و او بر زمین نشست. باز در دلم گفتم: «والله این پادشاه نیست» آنگاه فرمود: «اى عدى، آیا تو رئیس نبودى؟» گفتم: «آرى» فرمود: «آیا از قوم خویش مالیات مرباع نمىگرفتى؟» گفتم: «آرى» فرمود: «آن در دین تو جایز نبود» گفتم: «آرى، بهخدا حرام بود» دانستم که او پیامبر است که غیب را مىداند. بر این اساس مىبینیم که اخلاق نیکو کار خود را مىکند تا جایى که انسانها در مقابل آن از اعتقادات خود دست بر مىدارند.
۲٫ در جنگ خیبر که با حضور شخص پیامبر(ص) در سال هفتم هجرت، رخ داد، پس از پیروزى سپاه اسلام بر سپاه کفر، جمعى از یهودیان بهاسارت سپاه اسلام درآمدند، یکى از اسیران، «صفیه» دختر حى بناخطب(دانشمند سرشناس یهود) بود. بلال حبشى، «صفیه» را به همراه زنى دیگر بهاسارت گرفت و آنها را بهحضور پیامبر(ص) آورد، ولى هنگام آوردن آنها اصول اخلاقى را رعایت نکرد و آنها را از کنار جنازههاى کشتهشدگان یهود حرکت داد. صفیه وقتى پیکرهاى پارهپاره یهودیان را دید، بسیار ناراحت شد و صورتش را خراشید و خاک بر سر خود ریخت و سخت گریه کرد. هنگامى که بلال آنها را نزد پیامبر(ص) آورد، پیامبر(ص) از «صفیه» پرسید: «چرا صورتت را خراشیدهاى و اینگونه خاکآلود و افسرده هستى؟!» «صفیه»، ماجراى عبورش از کنار جنازهها را بیان کرد، رسول اکرم(ص) از رفتار غیرانسانى و خلاف اخلاق اسلامى بلال حبشى ناراحت شد و بلال را سرزنش کرد و فرمود: «انُزعت مِنکَ الرَحمه یا بلال حیث تمر بامراتین على قتلى رجالهما؛ اى بلال، آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت بربسته است که دو زن را از کنار کشتهشدگانشان عبور مىدهى؟!» جالب این که پیامبر اکرم(ص) براى جبران رنجها و ناراحتىهاى «صفیه» با او ازدواج و سپس او را آزاد و بار دیگر با پیشنهاد صفیه با او ازدواج کرد و بهاین ترتیب، ناراحتىهاى او را بهطور کلى از قلبش زدود.
۳٫ در ماجراى جنگ حنین که در سال هشتم هجرت رخ داد، «شیماء» دختر «حلیمه» که خواهر رضاعى(شیری) پیامبر(ص) بود با جمعى از دودمانش بهاسارت سپاه اسلام درآمدند. پیامبر(ص) هنگامى که «شیماء» را در میان اسیران دید، بهیاد محبتهاى او و مادرش در دوران شیرخوارگى، احترام و محبت شایانى به«شیماء» کرد. پیش روى او برخاست و عباى خود را بر زمین گستراند، و «شیماء» را روى آن نشاند و با مهربانى مخصوصى از او احوالپرسى کرد، و بهاو فرمود: «تو همان هستى که در روزگار شیرخوارگى بهمن محبتکردى» و این در حالی بود که از آن زمان، حدود ۶۰ سال گذشته بود. «شیماء» از پیامبر(ص) تقاضا کرد که اسیران طایفهاش را آزاد سازد. پیامبر(ص) بهاو فرمود: «من سهم خودم را بخشیدم، و در مورد سهم سایر مسلمانان، بهتو پیشنهاد مىکنم که بعد از نماز ظهر برخیزی و در حضور مسلمانان، بخشش مرا وسیله خود قرار بدهی تا آنها نیز سهم خود را ببخشند.» «شیماء» همین کار را انجام داد، مسلمانان گفتند: «ما نیز بهپیروى از پیامبر(ص) سهم خود را بخشیدیم.» سیرهنویس معروف «ابنهشام» مىنویسد: پیامبر(ص) به «شیماء» فرمود: «اگر بخواهى با کمال محبت و احترام، در نزد ما بمان و زندگى کن، و اگر دوستدارى تو را از نعمتها بهرهمند مىسازم و بهسلامتى بهسوى قوم خود بازگرد؟» «شیماء» گفت: «مىخواهم بهسوى قوم خود بازگردم.» پیامبر(ص) یک غلام و یک کنیز بهاو بخشید و این دو با هم ازدواج کردند، و بهعنوان خدمتکار خانه «شیماء» بهزندگى خود ادامه دادند.» ۴٫ ترحم و دلسوزى پیامبر(ص) در حدى بود که امام صادق(ع) فرمود: «روزى رسول خدا(ص) نماز ظهر را با جماعت خواند، مردم بسیارى بهاو اقتدا کردند، ولى آنها ناگاه دیدند آن حضرت برخلاف معمول دو رکعت آخر نماز را با شتاب تمام کرد. مردم از خود مىپرسیدند، بهراستى چه حادثه مهمى رخ داده است که پیامبر(ص) نمازش را با شتاب تمام کرد؟! پس از نماز از پیامبر(ص) پرسیدند: «مگر چه شده است که شما اینگونه نماز را[با حذف مستحبات] بهپایان بردى؟» پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: «اما سمعتم صراخ الصبى؛ آیا شما صداى گریه کودک را نشنیدید؟»! معلوم شد که کودکى در چند قدمى محل نمازگزاران گریه مىکرده و کسى نبوده است که او را آرام کند، صداى گریه او دل مهربان پیامبر(ص) را بهدرد آورده و از این رو نماز را با شتاب تمام کرده است تا کودک را از آن وضع بیرون آورد و نوازش کند! رقت قلب و شدت رحم پیامبر اکرم(ص) از جزئیترین مسائل و امور روزمره زندگی داخلی آغاز و سراسر زندگی اجتماعی و سیاسی او را فرا میگیرد. او خود میفرماید: «من بهنماز میایستم و میخواهم که آن را طولانی سازم، پس بانگ گریه کودکی را میشنوم و چون خوش نمیدارم که بر مادر او سختگیری کنم، نماز را سبک برگزار میکنم.»
مهربانی پیامبر اکرم(ص)
۱٫ پیامبر اکرم(ص) روزی در حضور یکی از اشراف، یکی از فرزندزادگان خویش –امام حسن مجتبی(ع)- را میبوسید؛ آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتی یکبار هیچکدام از آنها را نبوسیدهام»! فرمود: «من لایرحم لایرحم؛ کسی که مهربانی نکند رحمت خدا شامل حالش نمیشود.» نسبت بهفرزندان مسلمین نیز مهربانی میکرد، آنها را روی زانوی خویش مینشاند، دست محبت بر سر آنها میکشید، گاه مادران، کودکان خردسال خویش را بهاو میدادند که برای آنها دعا کند، اتفاق میافتاد که احیانا آن کودکان روی جامهاش ادرار میکردند، مادران ناراحت و شرمنده میشدند و میخواستند مانع ادامه ادرار بچه شوند، او آنها را از این کار بهشدت منع میکرد و میگفت: «مانع ادامه ادرار کودک نشوید، اینکه جامه من نجس بشود، اهمیت ندارد، تطهیر میکنم.»
۲٫ مردی شتابان بهسوی رسول خدا(ص) آمد تا آمادگی خود را برای جهاد در رکاب آن حضرت اعلام کند که گفتوگویی بین او و آن حضرت روی داد: «آیا هیچیک از والدینت زنده هستند؟» «آری، هر دو زندهاند.» «اکنون بهجستوجوی مزد از سوی خدا آمدهای؟» «آری یا رسولالله» «پس هماکنون بهسوی والدینت برگرد و در مصاحبتشان شرط احسان را بهجای آر»! در ماجرایی دیگر مردی نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «یا رسولالله، من بهاینجا آمدهام تا بهمنظور هجرت با تو بیعت کنم و پدر و مادرم را گریان پشت سر نهادهام.» پیامبر(ص) فرمود: «هماکنون بهسوی آنان بازگرد و همانگونه که آنان را گریان ساخته بودی، خندانشان ساز»! مرد دیگری بهسوی پیامبر آمد و گفت: «من مردی جوان و پرتوانم و جهاد را دوست میدارم، ولی مادری دارم که آن را خوش نمیدارد.» پیامبر(ص) فرمود: «برگرد و در صحبت مادر بمان؛ زیرا سوگند بهآنکه مرا مبعوث کرده، هر آینه آرامش یکشب او در کنار تو از یکسال جهاد در راه خدا بهتر است.»! مردی دیگر نزد پیامبر(ص) آمد و گفت: «یا رسولالله، من شوق جهاد دارم، ولی قدرت آن را نمییابم.» پیامبر(ص) پرسید: «آیا هیچیک از والدینت بهجای ماندهاند؟»، مرد گفت: «آری». پیامبر(ص) فرمود: «خدای را در حال احسان در باره آنان دیدار کن… که هرگاه چنین کنی هم بهجاآورنده حج و هم انجامدهنده عمره و هم مجاهد خواهی بود.»
تحذیر رسول خدا(ص) از خشم، غضب و خشونت
رسول خدا(ص) از مردم میخواهد که رحمت و مهربانی را در درون خویش نهادینه و بدینوسیله جا را برای تندی و تنگ کنند: «بدترین شما کسی است که زود خشم گیرد و دیر از خشم باز آید و بهترین شما کسی است که دیر خشم گیرد و زود از خشم باز آید.» در پاسخ بهیکی از یاران که او را از عملی میپرسد که بهبهشتش درآورد، میگوید: «خشم مگیر و بهشت تو را.»
در تشویق بهنرمخویی و سازگاری میگوید: «آیا با شما باز نگویم از آنکس که دوزخ بر او حرام است؟ دوزخ بر هر فرد سازگار نرمخوی آسانگیرنده حرام است.»
تحذیر رسول خدا(ص) از لعن و دشنام
پیامبر اکرم(ص) از لعن و دشنام بهیکدیگر نهی میکند و میفرماید: «دو کس که در کار سبّ و لعن یکدیگرند، دو شیطانند که سخنان زشت و دروغ را مبادله میکنند.» و میفرماید: «همانا از بزرگترین گناهان کبیره این است که کسی پدر و مادر خود را لعنت کند.»، گفتند: «یا رسولالله چگونه شخص پدر و مادر خود را لعنت میکند؟!»، فرمود: «پدر دیگری را لعنت میکند، پس آن دیگر نیز پدر او را لعنت میکند و مادر آن دیگری را مورد لعنت قرار میدهد، پس او نیز بهمادر او لعنت میفرستد»!
تحذیر رسول خدا(ص) از تهدید برادران دینی
همچنین پیامبر اکرم(ص) از اینکه کسی برادر دینی خویش را تهدید کند بهشدّت نهی میکند و میفرماید: «مبادا یکی از شما سلاح خود را بهسوی برادر خود بگیرد؛ زیرا ممکن است که شیطان بدون علم و اراده او دستش را بهحرکت درآورد و او بهگودالی از دوزخ درافتد»!
و میفرماید: «هر آنکس که با آهنپارهای بهسوی برادر خود اشاره کند، فرشتگان همواره او را لعنت میکنند تا از آن کار باز آید.» پیامبر اکرم(ص) بهمنظور جلوگیری از بروز کینه و دشمنی در میان مسلمانان از تمامی عوامل آن نهی میکند و ما را از سخنچینی، غیبت و بهتان که از مهمترین عوامل این رذیله بزرگ اخلاقی است باز میدارد و میفرماید:
*«بدترین بندگان خدا، پویندگان راه سخنچینی و تفرقهافکنان میان دوستان و عیبجویان برای پاکدامنانند.»
*«غیبت و سخنچینی، ایمان را فرو میریزند، همانگونه که چوپان، برگ درختان را برای گوسفندانش فرو میریزد.»
*«آیا میدانید که مفلس کیست؟» گفتند: «مفلس در عرف ما کسی است که درهمی و کالایی ندارد»، پیامبر(ص) فرمود: «مفلس از امت من کسی است که بهروز قیامت، نماز و روزه و زکات را با خود میآورد، ولی در حالتی میآید که این یک را دشنام داده و آن یک را تهمت بر بسته و مال این را خورده و خون آن را ریخته و آن دیگری را زده است؛ از اینرو سرمایه اعمال خیرش را میان این و آن قسمت میکنند، پس اگر پیش از آنکه دیون خود را ادا کند، سرمایهاش پایان پذیرد، از گناهان آنان بگیرند و بهحساب او بگذارند»!
*پیامبر اکرم(ص) در خطبه حجهالوداع خویش در حضور جمع با صدای بلند فرمود: «همانا خونها، اموال و آبروهای شما بر شما حرام است، بهمانند حرمت این روزتان و در این ماهتان و در این سرزمینتان، الا ای مردمان، آیا این حکم خدا را بهشما ابلاغ کردم؟.»
دایره رحم و عطوفت پیامبر(ص) تمامی موجودات را در بر میگیرد
دایره رحم و شفقت و عطوفت پیامبر اکرم(ص) از آدمیان فراتر میرود و تمامی موجودات و از جمله حیوانات را در بر میگیرد که از نظر محمد(ص) حیوانات نه تنها مستحق رحمتند، بلکه شاید استحقاقشان بهآن افزونتر باشد؛ زیرا آنان قدرت شکایت و اعتراض و عرض حاجت را ندارند. از اینرو پیامبر اکرم(ص) قرنها پیش فرمود: «چهارپا را بر صاحبش حقوقی است؛ هنگامی که از پشت آن فرود آید، در تأمین آب و علفش شتاب کند و هیچگاه بهصورتش ضربه نزند؛ زیرا در مقام تسبیح و تحمید پروردگار، حیوان با صورت بهسوی او رو میکند و دیگر آنکه جز بهمنظور انجام کاری در راه خدا بر پشت آن نایستد و افزون از طاقتش بار بر آن ننهد و بیش از توانش بهراهرفتن وا ندارد.» از اینکه عدهای صورت چهارپایان را با تازیانه زدن و داغگذاری تغییر دهند، نهی کرد و فرمود: «چهره حیوانات را زشت نسازید.» از اینکه سهپشته بر چهارپایی سوار شوند نهی کرد و فرمود: «مبادا سهپشته بر چهارپایی سوار شوید؛ زیرا یکی از آنان ملعون است.» رسول خدا(ص) با بیان داستانی شدت احساس خویش را نسبت بهحیوانات بیان کرده است: «زنی را عذاب کردند بهخاطر گربهای که آن را محبوس کرد تا بمرد؛ نه آن را طعام و آب داد و نه بگذاشت که از حشرات زمین بخورد.»
*عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی زنجان
ارجاعات:
۱٫ (بقره/۱۶۰) ۲٫ .(بقره/۱۶۳) ۳٫ (بقره/۱۹۹) ۴٫ (بقره/۲۱۸) ۵٫ (یوسف/۹۲) ۶٫ (نـحـل/۸۹) ۷٫ (انعام/۱۵۷) ۸٫ (نمل/۷۷) ۹٫ (لقمان/۲) ۱۰٫ (سوره ۲۱، آیة ۷۰) ۱۱٫ (سوره ی ۹، آیة ۱۲۸) ۱۲٫ (آل عمران/۱۵۹) ۱۳٫ (اعراف / ۱۹۹) ۱۴٫ (توبه/۱۲۹) ۱۵٫ (انبیاء/۱۰۷) ۱۶٫ (فتح/۲۹) ۱۷٫ (شعراء/۳) ۱۸٫ (فاطر/۸)
منابع:
۱٫ قرآن کریم ۲٫ امام محمد غزالی، احیاء علومالدین ۳٫ ملامحسن فیضکاشانی، محجه البیضاء فیاحیاء الاحیاء ۴٫ علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان ۵٫ علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، سننالنبی ۶٫ مازندرانی، شرح اصول کافی ۷٫ علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار ۸٫ شهیدثانی، منیه المرید ۹٫ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل ۱۰٫ الواقدی، المغازی ۱۱٫ ابنهشام، السیره النبویه ۱۲٫ محمد بنیعقوب کلینی، اصول کافی ۱۳٫ بخاری، صحیح بخاری ۱۴٫ مسلم، صحیح مسلم ۱۵٫ زمخشری، کشاف ۱۶٫ صدرالدین بلاغی، پیامبر رحمت(ص) ۱۷٫ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت ۱۸٫ ابنمنظور، لسانالعرب ۱۹٫ راغب اصفهانی، المفردات ۲۰٫ سیره نبوی، مصطفی دلشادتهرانی
http://ayandenews.com/news/25952/