نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

پیام 25 بهمن برای دفاع از نظام - آینده نیوز

فواد صادقی

*اشاره: این یادداشت روز سه شنبه 26 بهمن نگاشته شده بود که با توجه به برخی مصالح  ، انتشار آن تا به امروز و پس از راهپیمایی سراسری بعد از نمازهای جمعه توسط مسولان سایت آینده به تاخیر افتاد.


حوادث پس از انتخابات سال 1388 که در پی راهپیمایی نهم دی ماه سال گذشته و سپس 22 بهمن به تعلیق رفته بود، با ناآرامی های 25 بهمن ماه دوباره مورد توجه قرار گرفته است.

هرچند رسانه‌های رسمی تعداد معترضان را از چندصدنفر تا کمتر از ده هزار نفر گزارش کرده اند و رسانه‌های منتسب به معترضان نیز این جمعیت را چند صد هزار نفر اعلام نموده اند، اما به نظر می رسد اختلاف بر سر تعداد معترضان 25 بهمن، مانند دیگر اختلافات دو طرف در آمارها، قابل حل نباشد و واقعیت نیز فراتر از تعداد رسمی اعلام شده و کمتر از آمار اعلامی معترضان باشد. اما به نظر می رسد اصولا تعداد دقیق شرکت کنندگان تاثیر چندانی بر اصل تحلیل نداشته باشد.

واقعیت آن است که با گذشت بیش از 20 ماه از آغاز برخورد سخت با ناآرامی های پس از انتخابات، وقوع دوباره ناآرامی ها در مرکز کشور و تحت تدابیر امنیتی، نشان می دهد این گونه برخوردها با ناآرامی‌ها کارایی کامل را نداشته است.

رسانه‌های رسمی کشور و مسوولان سیاسی و امنیتی ارشد نظام از ابتدای وقوع ناآرامی های پس از انتخابات عنوان "جنگ نرم" و انقلاب مخملین یا رنگی را برای آن به کار بردند و اعلام کردند هدف نهایی این اعتراضات براندازی نظام جمهوری اسلامی است.

اگرچه سران معترض بارها این اتهام را رد کرده‌اند، اما بر فرض صحت آن، باید به این پرسش پاسخ داد که چگونه این براندازی می تواند موفق شود و چگونه می توان مانع به نتیجه رسیدن آن شد؟

برای پاسخ به این پرسش، ابتدا اشاره به یک نکته ضروری است که در جهان کنونی تغییرات گسترده و موثر در یک جامعه که ساقط کردن یک نظام سیاسی مهمترین و بالاترین سطح آن محسوب می شود، بدون وجود زمینه داخلی و بومی امری ناممکن است.

این تغییرات می تواند هم براندازی یک نظام سیاسی و وقوع انقلاب در یک جامعه باشد و هم حفظ یک نظام سیاسی که از داخل با عدم مقبولیت و نارضایتی فراگیر مواجه است.

به عبارت دیگر همان گونه که قدرتهای خارجی در شرایط کنونی جهان نمی توانند نظامی را که از مقبولیت نسبی مردمی و پشتوانه دموکراتیک برخوردار است سرنگون کنند، قادر نیستند با حمایتهای پیدا و پنهان خود رژیمی را که فاقد مقبولیت عمومی در جامعه خویش است را حفظ نمایند.

ایران معاصر برای هر دو حالت این موضوع، نمونه مناسبی است، حفظ نظام جمهوری اسلامی در برابر تهدیدهای گسترده نظامی دو ابرقدرت شرق و غرب در دوران دفاع مقدس نشان داد نظام برخوردار از یک پشتوانه مردمی را نمی توان با ابزارهایی نظیر برخوردهای نظامی و اطلاعاتی سرنگون کرد و در مقابل سقوط محمدرضا شاه پهلوی با وجود روابط راهبردی وی با ایالات متحده آمریکا نیز یاد آور این بود که نمی توان نظامی را که فاقد مقبولیت مردمی است، با حمایتهای خارجی حفظ کرد.

اکنون به پرسش ابتدایی باز می گردیم، بنابراین می توان به عنوان یک پاسخ اولیه گفت، ظرفیت داخلی و وجود تمایل جدی در بخشی از جامعه برای تغییر نظام سیاسی، شرط لازم و مهمترین مقدمه براندازی سیاسی و وقوع انقلاب است و برای رخ ندادن براندازی و حفظ نظام موجود نیز از بین بردن ظرفیت ایجاد و ظهور تمایل به براندازی در بخشهای قابل توجهی از جامعه، مهمترین راهبرد برای مقابله با انقلابهای رنگی و نرم است.

واقعیت آن است که با وجود همه سرمایه گذاری‌های مادی و تلاشهای گسترده فنی انجام شده برای کنترل و تسلط بر فضای ارتباطی جامعه از سوی دستگاههای مسوول به دلیل احاطه تکنولژیک و میزبانی و مرجعیت کشورهای غربی در حوزه ارتباطات، نمی توان از کنترل کامل دستگاههای فعال در این حوزه سخن گفت که نمونه آن اقدامات 25 بهمن ماه در برخی سایتهای داخلی اعم از اختلال و هک بود و این موضوع نشان داد در صورت تمایل سرویسهای اطلاعاتی غرب برای ایجاد اختلال در سیستمهای ارتباطی کشور از قبیل سیستم تلفن همراه، سایتهای اینترتی و حتی رادیوتلویزیون و اجرای یک پروژه اختلال و حتی ناآرامی سازی در سیستم ارتباطی، در مواقع بحرانی آسبیب پذیری در این زمینه وجو دارد.

از سوی دیگر بعد از دو عملیات مشابه موساد در ترور دانشمندان هسته‌ای کشور ظرف یک سال گذشته  هرچند دستگاههای امنیتی نظام به عامل آن دست یافتند، اما اصل اقدام موساد نشان دهنده این حقیقت است که در صورت اجرایی شدن پروژه براندازی، سیستم امنیتی کشور نیز در برابر عملیاتهای طراحی شده تروریستی که اکنون دانشمندان هسته‌ای را هدف گرفته است، اما ممکن است اهداف فراتر سیاسی و اجتماعی را هم برای خود در نظر بگیرد، می تواند آسیب پذیر باشد که البته در این شرایط تنها سازمان موساد تهدیدکننده کشور نخواهد بود و بایستی سرویس های اطلاعاتی دیگری نظیر سیا و اینتجلنس سرویس را هم در ردیف عوامل تهدید به شمار آورد، اخبار مطرح شده از سوی برخی مسولان امنیتی مبنی براینکه دو دانشجوی به قتل رسیده در حوادث 25 بهمن ماه توسط تیم های تروریستی با منشا خارج از کشور هدف قرار گرفته‌اند ، بر جدی بودن این احتمال آنهم نه در حد ترورکور ومحدود بلکه در مقیاس گسترده وهدفمند تاکید می کند.

نکته سوم در باره آسیب پذیری بدنه اقتصادی کشور در برابر تهدیدات است، ایجاد اختلال در سیستمهای توزیع برق، آب و سایر انرژی ها و یا مختل کردن شبکه ارائه خدمات مالی و غذایی  در کشور از دیگر احتمالات است که سوژه‌های ابتدایی برای عملیات خرابکاری محسوب می شود و دولتهای غربی دسترسی و توانایی کافی تکنولژیک و فنی برای اجرایی کردن آن را دارند، انفجار صبح روز 22بهمن ماه خطوط اصلی انتقال گاز در قم که از سوی برخی مسئولان خرابکاری اعلام شده است نیز می تواند در این راستا مورد توجه واقع شود.

البته اینجا پرسشی مطرح می گردد که در صورت وجود چنین توانمندی‌هایی برای ضربه زدن به نظام، چرا تاکنون از آنها به صورت گسترده استفاده نشده است که پاسخ به آن روشن است.

طبیعی است استفاده از چنین ابزارهای حاکمیتی توسط دولتهای غربی برای ساقط کردن یک نظام رسمی سیاسی در جهان متضمن هزینه‌های سنگینی است که استفاده از آن را تنها در موارد بسیار نادر و آن هم در زمانی کوتاه و سریع توجیه پذیر می سازد. چرا که استفاده مکرر و طولانی مدت از این ابزارها منجر به نابودی اعتماد و فراگیری استفاده از تکنولژی غربی درجهان می گردد ، اما در موارد بسیار استثنایی و در مدتی بسیار کوتاه مشاهده شده است که غرب از این ظرفیت خود برای تسریع و موفق کردن تحولات مورد نظرش چه در بحث برخوردهای نظامی نظیر جنگ خلیج فارس و حمله به عراق در سالهای 1991 و 2003 و چه در حوزه انقلابهای رنگی در بلوک شرق طی دو دهه گذشته استفاده کرده است و با اطمینان می توان گفت که در صورت عدم استفاده از این ابزارها، موفقیت تحولات مذکور با این سرعت و هزینه کم ممکن نبود.

بنابراین زمانی که ما از نظر ارتباطاتی، اطلاعاتی و اقتصادی در مواجهه با غرب دارای آسیب پذیری نسبی هستیم، تنها راه ممکن برای حفظ نظام در برابر تهدید براندازی، از بین بردن زمینه داخلی تمایل به براندازی است.

در این حوزه نیز ذکر چند نکته ضروری است:

نخست آن که تلاشها و زحمات گسترده مسوولان و ماموران و برخوردهای سخت نظیر دستگیری ها، محاکمه و صدور احکام سنگین قضایی در کنار توقیف رسانه های وابسته به سران معترضین و غیرقانونی اعلام کردن احزاب و تهدید فعالیت سران این جریان، اگرچه توانست در کوتاه مدت یعنی طی یک سال گذشته از اوایل دی ماه سال 1388 (تشییع جنازه آیت الله منتظری) تا 25 بهمن ماه زمینه بروز و ظهور فیزیکی این اعتراضات را از بین ببرد، اما نتوانست توفیق درازمدت بیابد و زمینه‌های درونی اعتراضات حفظ گردید و منجر به ناارامی های 25 بهمن شد.

طبیعی است همان گونه که پیش بینی می شد، اثر برخوردهای مذکور که با هدف بالابردن هزینه اعتراض و ناارامی انجام شده بود را باید در رادیکالیزه شدن اعتراضات، افزایش مطالبات، به افراط کشیده شدن شعارها و در یک کلام جری شدن معترضان در 25 بهمن دانست.

اگر در 25 خرداد سال گذشته که بنابر آمار رسمی جمعیت میلیونی حضور داشتند، حتی یک شعار نیز علیه مسوولین عالی رتبه نظام به ویژه رهبر انقلاب سرداده نشد، بعد از برخوردهای 21 ماه اخیر می توان زمینه مناسب برای سوء استفاده اپوزیسیون و اهانتهای انجام شده در 25 بهمن ماه را مشاهده کرد .

آن روی سکه تعلیق ناآرامی های خیابانی که از 13 آبان سال گذشته به رادیکالیسم و اهانت به شخص اول کشور کشیده شد را می توان در افزایش زمینه رادیکالیسم در معترضان مشاهده کرد که شمار نیروهای افراطی و جری شده معترضین طی این یک سال چه بسا تا ده برابر شده است.

 
دوم؛ نتیجه فعالیتهای  تخریبی و سلبی در حوزه رسانه را نیز می توان در افزایش فشار عصبی و تحریک معترضان مشاهده کرد، برخوردهای غیر اقناعی و تحقیر و توهین مداوم به معترضان را نیز می توان در واکنش های متقابل آنان مشاهده کرد.

سوم؛ ابزارهایی نظیر فیلتر اینترنتی و کاهش سرعت اینترنت و.. که اثرات کاهش دهنده در تاثیرات اعتراضات سال گذشته داشت، اکنون آثار خود را تا حدی از دست داده و در برخی از موارد آثار عکس برجا می گذارد. به نحوی که معترضین از پشت میز به سطح خیابان کشیده می شوند و راه های دیگری برای ارسال تصاویر و مطالب خود به خارج از کشور می یابند.

چهارم؛ روش سنتی استفاده از تظاهرات و تجمعات حامیان نظام در برابر حضور خیابانی معترضان که از نهم دی ماه و 22 بهمن سال گذشته به اوج خود رسید نیز شاید دیگر آثر خود را نداشته باشد.امروز موضوع  نداشتن پایگاه مردمی نظام نیست، چرا که هم معترضان داخلی و هم کشورهای غربی به این نکته معترفند که هواداران مردمی جمهوری اسلامی که حاضر به فداکاری نیز هستند، درحدی هستند که قادر به اعلام وجود میلیونی در سطح خیابانها می باشند و این دستاورد در راهپیمایی نهم دی ماه و 22 بهمن ماه سال 1388 در تهران و شهرستانها تثبیت شده است. اکنون صورت مساله اپوزیسیون داخلی و خارجی نظام از عدم دارا بودن پایگاه مردمی نظام به عدم امکان بروز اعتراضات مدنی در داخل کشور تبدیل شده است و برای پاسخ به این پرسش جدید استفاده از راه‌حل پرسش قبلی چندان کارامد نیست.

بنابراین می توان نتیجه گرفت که برای مقابله با براندازی نرم و حفظ نظام، نیاز به مسیر متفاوت و روشهای فراتر از شیوه های متداول و به کارگرفته شده کنونی وجود دارد و این شیوه‌ها که مبانی علمی و آزمون شده‌ای دارند،بر برخورد نرم و اقناعی با تمایل به براندازی متمرکز است.

در آینده در تشریح این راه‌حل بیشتر سخن خواهیم گفت.


http://ayandenews.com/news/25642/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد