نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

سرنوشت انسان ، جبر یا اختیار

مقدمه :

در این مقال اندک ، قصد پرداختن به مباحث کلامی جبر و اختیار ( و قضا و قدر ) و استدلال های فلسفی نداشته ، که آنها ، مخاطب خاص دارند و نیازشان نامعلوم .

اما آنچه قصد نوشتنش است ، هدف آفرینش از نگاه مخاطب عام ، به زبانی ساده و نگاهی نو و هم چنین جایگاه انسان در کتاب آفرینش می باشد .

 

1-     هدف از خلقت :

قبل از آن که انسان ( به مفهوم امروزین آن) به مجموعه خلقت الهی بپیوندد ، موجودات غیرانسانی بیشماری از قبیل جمادات ،  نباتات ، جانوران و فرشتگان وجود داشتند ، که هر کدام برحسب هدایت غریزی خود ، که خداوند در تکوین آنها قرار داده است ، به حیات و ممات خود ادامه می دادند ، همانگونه که هنوز و آینده نیز ، به همین روال ادامه خواهند داد .

 روزگاران گذشت و گذشت و هر موجودی به راه تکوینی خود می رفت و خداوند از تسبیح او راضی و خشنود .

   آنجا که می فرماید :

" تسبح له السماوات السبع و الارض و من فیهن و ان من شی‏ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم " 2

 " آسمانهاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او مى‏گویند؛ و هر موجودى ، تسبیح و حمد او مى‏گوید ؛      

ولى شما تسبیح آنها را نمى‏فهمید . "

اما از آنجا که همه آن مخلوقات ( غیر انسانی ) فقط به تبع غریزه و هدایت تکوینی و خلقت خداساخته شان ، به تسبیح و عبادت خداوند مشغولند و اراده ای بر این امر ندارند ، لذا با وجود آن همه ، حقیقت گنجینه خداوند بر کسی مکشوف نگشت و گاه زمانی بود که این " گنج " ، " مخفی " بود . تا آنگاه بود که حضرتش قصد کشف و تجلی خود و نمایش آن کردند .

آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :

       " کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف " 3

       " من گنج پنهان بودم . دوست داشتم که آشکار شوم . پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم " 

بشر را خلق نمود و خصلتی منحصر به فرد ، که به هیچ مخلوق دیگری عطا نکرده بود ، در وجودش به ودیعت گذاشت . و آن چیزی نبود جز دانه ای که در مغز و آنگاه قلب و جانش کاشته بود تا در یک مسیر رو به کمال ، آن گونه رشد یابد تا به میوه " باور " به خدای خالقش و عبودیت عاشقانه او بنشیند  .

و آن گاه است که خداوند ، خود را در آئینه وجود او ، به کمال زیبایی و نهایت بزرگی و جلال خواهد دید .

آنجا که می فرمایند :

" و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون " 4

" من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند ! "

بدین رو ، ایشان ، خلقت را عبث و بیهوده نیافرید و خود را غایت آن قرار داد .

آنجا که می فرمایند :

" افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون "  5

"  آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریدیم و بسوی ما برنمی گردید ؟ "

و برای این هدف ، در ظرف وجودش استعداد خداگونه شدن ریخت .

آنجا که می فرمایند :

 " علم ادم الاسما کلها " 6

 " سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. "

 و به دنیای زمینی ، برای بارور کردن آن استعداد ، برگرداند .

آنجا که می فرماید :

" قلنا اهبطوا منها جمیعا فاما یاتینکم منی هدى فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون " 7

 "  گفتیم : همگى از آن ، فرود آیید ! هرگاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند ."

 و خلیفه خو د در زمینش قرار داد .

آنجا که می فرمایند :

" انی جاعل فی الارض خلیفة " 8

"  من در روى زمین، جانشینى  قرار خواهم داد .

بنابر این ، این انسان خلیفه و جانشین حضرت حق شد روی زمین .

اما با این تفاوت که ؛ خداوند کامل مطلق است ، و انسان ، ناقصی که امکان و قابلیت اتصاف به همه اوصاف خداوندی را دارا بوده که اگر او را مطیع شد و در راه ، جز او را هدف قرار نداد ، همو خواهد شد .

آنجا که حضرتش در حدیث قدسی می فرمایند :

" عبدى اطعنى اجعلک مثلى انا حىّ لا اموت اجعلک حىّ لا تموت، انا غنى لا افتقر اجعلک غنیاً لا تفتقر أنا مهما أشاء یکون اجعلک مهما تشاء یکون " 9

" بنده من، مرا اطاعت کن تا تو را مانند خود سازم. من زنده اى هستم که مرگ ندارم، پس به تو نیز حیاتى جاودانه مى دهم. من بى نیازى هستم که فقر ندارم، تو را چنان غنا بخشم که محتاج نگردى. من هر چه اراده کنم هستى مى یابد، تو را مقامى مى دهم که هر چه اراده کنى پدید آید. "

اما برای خداگونه شدن ، باید استعدادهای تکوینی و ذاتی انسان ، زمینه رشد یابد و امکان فعلیت .

و البته ، این عرصه و مقام را خداوند فقط به دنیای زمینی ارزانی کرده است .

حال برای آنکه انسان به جایگاه حقیقی خود آگاه گردد ، خداوند شیطان را بر سر راه او قرار داد تا راه و مقصدش را به صراحت به او گوشزد کند .

آنجا که از زبان شیطان خطاب به آدم می فرماید :

" فوسوس الیه الشیطان قال یا ادم هل ادلک على شجرة الخلد و ملک لا یبلى " 10

" و شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم! آیا مى‏خواهى تو را به درخت زندگى جاوید ، و ملکى بى‏زوال راهنمایى کنم؟! "

و آدم نیز با واقف شدن بر این مقام ، وسوسه شیطان را پذیرفت و راه دور و دراز سفر به بارگاه الهی را هر چند با سختی و احتمال کج رفتن ، به جان و هستی خود خرید .

آنجا که مولا علی (ع) می فرمایند :

" آه من قلة الزاد و طول الطریق-  و بعد السفر و عظیم المورد . " 11

 " آه از توشه اندک ، و درازى راه ، و دورى منزل ، و عظمت روز قیامت . "

و با این سرپیچی آگاهانه ، دل از عیش راحت بهشت برکند . ( جایی که والاترین ارزشش ، جاودانگی عیش دنیایی بود . )

آنجا که حضرتش می فرماید :

" ان لک الا تجوع فیها و لا تعرى. و انک لا تظمؤا فیها و لا تضحى " 12

" در زندگی بهشتی نه گرسنه می شوی نه برهنه می مانی نه تشنه می گردی و نه آفتاب زده می شوی . "

 و راه اخراج خود از آن بهشت را هموار کرد .

آنجا که حضرتش می فرماید :

" فَاَخْرَجَهُما ممّا کانا فیه " 13

" و آن دو را از آنچه در آن بودند ( بهشت ) ، بیرون کرد .

اما دنیای زمینی ، نه محل شکنجه انسان بود ، که مانند زمینی که محل کاشت و رشد دانه میوه است ، جایگاه انزال وحی الهی بر او شد تا بستر رشد و کمال او گردد .

آنجا که امام همام علی (ع) می فرمایند :

" ان الدنیا ... مسجد احباء الله و مصلى ملائکة الله-  و مهبط وحی الله و متجر اولیاء الله-  اکتسبوا فیها الرحمة و ربحوا فیها الجنة ." 14

" دنیا سجده‏گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جایگاه تجارت دوستان خداست، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند .

 

2-     سرنوشت انسان ؛ هم جبری و هم اختیاری

بنابر این ، سر نوشت انسان از دو روی متضاد جبر و اختیار تشکیل شده است :

·         یک قالب و مسیر جبری و آن فعلیت بخشیدن به همه استعدادها و قابلیت هایی که خداوند برای همو شدن در وجودش قرار داده است .

·         و از طرف دیگر یک اختیار که از کدام راه ، مسیر فوق را بپیماید .

 او می تواند راه مستقیم از انسان آدم گونه بودن ، بسوی انسان خدا گونه شدن را در مسیر فعلیت بخشیدن به ارزشها و ملکات اخلاقی ، انتخاب کند و در کوتاهترین زمان ممکن همان شود که خداوند اراده کرده است .

آنجا که می فرمایند :

" ان اعبدونی هذا صراط مستقیم . " 15

" مرا بپرستید که راه مستقیم این است . "

 و یا می تواند راه غیر مستقیم از انسان بسوی خدا را در مسیر انحرافی گذر از ارزشها و ملکات غیر اخلاقی و مادی انتخاب کرده و پس از رسیدن به بن بست نهایی دنیای مادی ، دوباره به مسیر اصلی بسوی خدا باز گردد .

آنجا که خداوند می فرمایند :

" والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الضمئان مائا حتی اذا جائه لم یجده شیئا و وجد الله عنده " 16

" کسانى که کافر شدند ، اعمالشان همچون سرابى است در یک کویر که انسان تشنه از دور آن را آب مى‏پندارد ؛ امّا هنگامى که به سراغ آن مى‏آید چیزى نمى‏یابد ، و خدا را نزد آن مى‏یابد که حساب او را بطور کامل مى‏دهد "

و این همانست که خداوند برای آنکه بنده اش را از غفلت و کج رفتن بیدار کند ، پیامبرانی را فرستاد و هدف نهایی و مقصود از خلقت  را که در روز الست و ایام اخراج از بهشت اولیه به او اعلام کرده بود به او گوشزد نماید .

آنجا که می فرماید :

" و اذ اخذ ربک من بنی ادم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم على انفسهم ا لست بربکم قالوا بلى شهدنا ان تقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین . " 17

" و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خویشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مى‏دهیم!» (چنین کرد مبادا) روز رستاخیز بگویید: «ما از این، غافل بودیم؛ (و از پیمان فطرى توحید بى‏خبر ماندیم)»!

و با این ارسال پی در پی رسولان ، هر دو راه مستقیم و غیر مستقیم رسیدن به بارگاه الهی را بصراحت بیان کرد .

آنجا که می فرماید :

" و هدیناه النجدین . " 18

" و هر دو راه ( مستقیم و غیر مستقیم ) را به او نمایاندیم . "

و در انتخاب این دو راه ، هیچ اجبار و اکراهی بر بنده اش نکرد .

آنجا که می فرماید :

" لا اکراه فی الدین " 19

 " در قبول دین ، اکراه و اجبارى نیست . "

اما آنها که هدف را می یابند و رسیدن به آن را از مسیر مستقیم ،اراده و اختیار می کنند ،خداوند راه های خود را به آنها می نمایاند .

آنجا که می فرماید :

" الله یهدی من یشاء الى صراط مستقیم . " 20

" هرکس بخواهد ، خداوند او را به راه مستقیم هدایت خواهد کرد . "

و این نشان دادن راه ، توسط خداوند ، به آن اندازه که توان روحی و درک انسان بپذیرد خواهد بود .

آنجا که می فرماید :

" و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا . " 21

" و آنها که در راه ( یافتن ) ما تلاش کنند، قطعاً به راه‏هاى خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ "

و این راه ها نیز به تعداد انسانهایی است که خداوند خلق کرده است .

آنجا که گفته شده است :

" و قد قال الحکمأ و العرفأ الطریق الی اللّه بعدد انفاس الخلایق‌ . " 22

" حکما و عرفا گفته‌اند که راه‌های بسوی خدا به تعداد مخلوقات است‌. "

و البته آنها که راه به انحراف رفته و خود فریفته ظواهر دنیا و امیال مادی دنیا کرده اند ، به هر آنچه بخواهند می رسند .

آنجا که می گوید :

" و من یرد ثواب الدنیا نؤته منها " 23

" و هر کس که دنیا و مزد تلاش دنیایی خود را بخواهد ، به او خواهیم داد . "

اما باید بدانند ، که راه به بیراهه می روند و نهایتا آن راه به بن بست رسیده و خواهند برگشت . ولی دیگر آنقدر دیر شده که رسیدن به هدف نهایی و جنت ماوی الهی ، بسیار دیرتر از آنی اتفاق خواهد افتاد که می بایست .

چرا که سیر تحول و عینیت بخشیدن به استعدادها و ملکات خداگونه شدن ، در دنیا می تواند آنقدر سریع اتفاق افتد که همان طول عمر دنیایی هر شخص ، کافیست ؛ ولی راه را پیمودن ( پس از مرگ ) و در دنیای آخرت ، آنقدر کند است که گفته اند یک روز آن معادل 50000 سال این دنیاست و آن وقت است که این انسانی که راه کج رفته ، واصل شدگان به آرامش خداوندی و ماوی گزیدگان جنت لقای او را می بیند و دوری سفر و راهی که در پیش دارد و حسرت از آنچه در دنیا از دست داده است .

اما دیگر دیر شده ، که هر کس به هر مقدار از راه ، که کج رفته ، باید عذاب وحشتناک حسرت دور افتادن از خدای رحمان را بچشد تا زنگارهای ناشی از غفلت و هوس های زمینی از روح او زدوده شود .

آنجا که پروردگار عزیز می فرمایند :

" ساصلیه سقر - و ما ادراک ما سقر - لا تبقی و لا تذر - لواحة للبشر . " 24

      " (امّا) بزودى او را وارد سَقَر مى‏کنم ! - و تو نمى‏دانى «سقر» چیست! - (آتشى است که) نه چیزى را باقى مى‏گذارد و نه

چیزى را رها مى‏سازد ! - پوست را بکلّى دگرگون مى‏کند! ( زنگارهای روح را بکلی می برد و آن را خالص و پاکیزه می کند ) "

و پس از آن است که راه بسوی مستقر نهایی ، که همان مکان نور و آرامش و حضور خدای رحمان و جمیل است ، باز خواهد شد .

آنجا که رب جلیل می فرمایند :

" الى ربک یومئذ المستقر " 25

" آن روز ، قرارگاه نهایى ، تنها بسوى پروردگار تو است . "

 

و در یک کلام

1-      خداوند انسان را برای خود آفرید و در وجودش قابلیت آنچه که برای مثل خود شدن نیاز داشت ، قرار داد .

( نفخت فیه من روحی 26 )

2-      این انسان راهی جز رفتن بسوی جایگاه ابدی خود ، و آن بارگاه الهی ، ندارد . ( سرنوشت جبری انسان )

(الیه مرجعکم جمیعا وعدالله حقا انه یبدو الخلق ثم یعیده 27 )

3-      برای این مقصد ، دو راه مستقیم و غیر مستقیم در اختیار او گذارده شده است . ( سرنوشت اختیاری انسان )

(و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر 28 )

4-      می تواند با گزینش راه کوتاه و مستقیم عبور از ملکات اخلاقی و ارزشهای الهی ، مقصود را دریابد .

( ومن یعتصم بالله فقد هدی إلى صراط مستقیم 29 )

5-      و یا می تواند عمر را در تلاش یافتن مطامع دنیایی و آراستن ظاهر فریبای آن تلف کرده به بیراهه رفته و آن گاه از بن بست آن بازگشته و راهی بس طولانی برای رسیدن به مقصود حقیقی برگزیند .

( و من یتبدل الکفر بالایمان فقد ضل سواء السبیل 30 )

6-      نتیجه کج رفتنها ، عذاب جهنم است که باید زنگارهای روح را بزداید و آن را خالص گردانده تا لایق هدایت الهی گشته و آن گاه بازگشت به مسیر اصلی ، از بهشت تا جنت لقای الهی .

( والذین کفروا اعمالهم کسراب .. و وجد الله عنده 31 )

زیر نویسها :

1-     به مطالب زیر از همین نویسنده مراجعه شود :

·         چرایی وجود و حضور دیگران در سرنوشت ما – http://mahsan.parsiblog.com/-1549197.htm

·         جایگاه خداوند در هستی و نقش او در سرنوشت انسان - http://mahsan.parsiblog.com/1713221.htm

·         نگاهی نو به نزول آدم به دنیا تا صعود او به بارگاه حق -  http://mahsan.parsiblog.com/849741.htm 

·         دنیا مدرسه تربیت ارواح انسانی -   http://mahsan.parsiblog.com/1212178.htm

2-     سوره اسرا – آیه 44

3-     بحارالانوار، ج 84 ، ص 198

4-     سوره ذاریات – آیه 56

5-     سوره مومنون ،آیه 115

6-     سوره بقره – آیه 31

7-     سوره بقره – آیه 38

8-     سوره بقره – آیه 30

9-     جواهر السنیة فى الاحادیث القدسیه، محمد بن حسن بن على بن حسین حرّعاملى، ص 284.

10-  سوره طه – آیه 120

11-  نهج البلاغه – حکمت 77

12-  سوره طه – آیات 118 تا 119

13-  سوره بقره – آیه 36

14-  نهج البلاغه – حکمت 131

15-  سوره یس – آیه 61

16-  سوره نور - آیه 39

17-  سوره اعراف – آیه 172

18-  سوره بلد – آیه 10

19-  سوره بقره – آیه 256

20-  سوره بقره – آیه 213

21-  سوره عنکبوت – آیه 69

22-  شرح الاسمأ الحسنی‌، حاج ملا هادی سبزواری‌، ج 1، ص 245

23-  سوره آل عمران – آیه 145

24-  سوره مدثر – آیات 26 تا 29

25-  سوره قیامت – آیه 12

26-  سوره ص – آیه 72

27-  سوره نور – آیه 10

28-  سوره کهف – آیه29

29-  سوره آل عمران – آیه 101

30-  سوره بقره – آیه 108

31-  سوره نور - آیه 39

 

تحقیق : محمد صالحی – 19 / 8 / 89 --  http://mahsan.parsiblog.com              /

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد