البته پرواضح است که رسانه در صورتی می تواند سبب عملی خشونت بار شود که زمینههای اجتماعی مناسب با پرخاشگری و خشونت فراهم باشد.
هرکدام از انواع رسانهها نوع خاصی از خشونت را در فضای جامعه رواج
میدهند، به طور مثال در فضای سینما ژانرهایی همچون علمی – تخیّلی، پلیسی
– جنایی، حادثهای – رزمی، جنگی و ترسناک هرکدام نوعی خاص از خشونت را به
تصویر میکشند.
گاهی این رفتارهای خشونتآمیز از طریق برنامههای تلویزیونی در فضای
خانوادهها شیوع پیدا میکند و تعامل بین افراد خانواده و جامعه اطراف
آنها تحت تاثیر محتوای به نمایش درآمده در تلویزیون قرار میگیرد. این نوع
رسانه بدلیل گستردگی بالایی که در سطح جوامع، علیالخصوص جوامع شهری دارد
بایستی بیشتر مورد مراقبت محتوایی قرار بگیرد زیرا همانند اینترنت پدیدهای
نسبتا نوظهور نیست که دامنه افراد کمتری را به خود اختصاص دهد.
فضای تلویزیون بستری جدید را برای شیوع خشونت جمعی بوجود آورده است و آن
تبلیغات تلویزیونیای هستند که در آنها تصاویر و یا تکّه فیلمهای خشن و
ترسناک به تصویر کشیده شده است.
البته اندازه گیری و تعریف دقیق خشونت در رسانهها، کاری بسیار دشوار است.
برخی از کارشناسان از جمله جورج گربنر از دانشگاه تمپل که خشونت موجود در
برنامههای تلویزیونی را دنبال میکند، آن را این گونه تعریف میکند: عملی
(یا تهدیدی) که از سوی یک فرد برای صدمه زدن یا کشتن فردی دیگر صورت پذیرد؛
جدا از روش و یا محتوایی که به کار گرفته میشود. بنابراین گربنر
خشونتهای موجود در کارتونها را نیز در کنار دیگر خشونتها قرار میدهد.
اما برخی دیگر، از جمله پرفسور گای پکوات و جیکس دی گایز از دانشگاه لاوال،
خشونتهای موجود در کارتونها را به خاطر تصاویر غیر واقعی و خنده دار، از
تحقیقات خود جدا میدانند.
دکترجیمز پاتر نامی آشنا در حوزه سواد رسانهای است. پاتر از سال 2001 در
دپارتمان ارتباطات دانشگاه کالیفرنیا به تدریس مشغول بوده است. او یکی از
مهمترین نویسندگان متون درسی حوزه سواد رسانهای است. او در کتاب "یازده
اسطوره در مورد خشونت رسانهای " به مولفه های 11 گانه اشاره می کند و
آنها را اینگونه روایت می کند:
1-خشونت موجود در رسانهها بر من اثری ندارد ولی دیگران شدیدا در خطر اند.
2-رسانهها مسول پیام های خشونت آمیز خود نیستند.
3- در درجه اول کودکان در معرض آثار منفی مواجه با خشونت رسانهای قرار دارند.
4- در رسانهها خشونت زیادی وجود دارد.
5- خشونت موجود در رسانه خشونت جامعه را بازتاب میدهد.
6- رسانهها فقط در برابر خواسته های بازار مسئول اند.
7- خشونت عنصر لازم داستان است.
8-کاستن حجم خشونت رسانهای مشکل را حل خواهد کرد.
9-قانون اساسی از رسانهها در برابر خواسته جامعه مبنی بر کاستن از خشونت رسانه حمایت میکند.
10-نظام سطح بندی و طبقه بندی سنی برنامهها مشکل را حل خواهد کرد.
11-برای حل یا تقلیل مشکل کاری از من ساخته نیست.
در ایران رسانه ها بویژه صدا و سیما می توانند ابزاری باشند برای تشدید
خشونت در جامعه علاوه بر آن خشونت کلامی نهفته در برخی مطبوعات بویژه
مطبوعات موسوم به اصولگرا برای تخطئه جریان رقیب از واژگانی که خشونت در آن
مستتر است استفاده می کنند..
از سوی دیگر استفاده از الفاظ رکیک و توهین آمیز نیز خشونت است که در
تلویزیون و سینمای کشور ما رواج پیدا کرده است این در حالی است که موضوع
برهنگی و سکس در آثار تلویزیونی و سینمایی سانسور شده اما برخی حرفها و
کلام نشان داده می شود که کاملا آزار دهنده و مروج خشونت است.
در برخی از این آثار روابط زن و مرد سرشار از کشمکش و خشونتهای کلامی و
آزارهای روانی است، در حالی که محتوای فیلمها باید اجتماعی، عاطفی و
آموزنده باشد تا یک دختر و پسر جوان این نوع روابط را بیاموزد.
البته طرح اینگونه مباحث از سوی نگارنده بدین معنا نیست که رسانه ها عامل
ترویج خشونت در جامعه هستند اما می توانند ناخواسته عامل تشدید آثار خشونت
می شود. از این رو بنیاد امید ایرانیان در پنجمین نشست از سلسله نشستهای
چالشهای رفع خشونت به ارتباط بین رسانه و خشونت می پردازد به همین دلیل پیش
از شروع این نشست گفتارها و یادداشتهایی از اصحاب رسانه و نمایندگان مجلس
در ارتباط با این موضوع در پایگاه خبری –تحلیلی امید منتشر شده است که در
ادامه می خوانید.
*رسانه و خشونت؛ چند نکته
دکتر حبیب الله معظمی
استاد علوم ارتباطات
1- رسانه هراسی
درمیان اندیشمندان مسائل اجتماعی و علوم انسانی بحثی روش شناختی و رویکردی
برای حل مساله وجود دارد که به یک پدیده یا یک موجودیت، بایستی به مثابه
یک مجموعه نگریست تا درک درست تر، کامل تر و واقع تری سوا و برتر از درک و
معنای تک تک اجزا و حتی جمع اجزا بدست بیاید. این رویکرد را من دست کم نزد
دانشمندان حوزه علوم ارتباطات و متفکران و نواندیشان دینی مشاهده کرده ام.
مثلا برخی نواندیشان دینی معتقدند برای درک درست تر و واقعی تر پیام و دعوت
الهی به رستگاری انسان بایستی مجموعه آیات قرآن را با هم دید تا اینکه
آیات قرآن را مجزا از هم تفسیر کرد. در علوم ارتباطات و در بحث از مفهوم
جدیدی به نام «حقوق ارتباطی» هم، صاحبان نظر بر این عقیده اند که به «حقوق
ارتباطی» به مثابه مجموعه ای از حق های ارتباطات با هم،بایستی نگریست که
البته این رویکرد مفهومی از این مجموعه می دهد که معنایی نه تنها فراتر از
هریک از حق های حوزه ارتباطات دارد بلکه حتی فراتر از جمع آنها دارد.
با این توضیح این نکته روشن می شود که رسانه را بعنوان یک موجودیت، یک
پدیده مدرن با تمام ویژگی های مثبت و منفی اش باید دید. نکند که تمرکز بر
روی رسانه بعنوان یک وسیله الگوساز و مروج خشونت موجب هراس از این رسانه
شود. این هشدار بخصوص درجامعه ای همچون جامعه ما که رسانه ها بلحاظ
برخورداری از قدرت و نهادینه بودن، درجایگاه ضعیفی قرار دارند، موجب هراس
از آن و تضعیف بیش از پیش آن می شود. بنابراین نشست های علمی تخصصی در مورد
رسانه ها به این مراقبت نیاز دارد که در نهایت به رسانه هراسی نینجامد.در
جامعه ما صداهای قدرتمندی وجود دارند که برای رسانه های جدیدی مثل ماهواره و
اینترنت هراس افکنی و ندای تحریم سرمی دهند که حاصل آن را می توان تئوری
عمل پارازیت پراکنانی که فراتر از خشونت، مرگ محیط زیستی می پراکنند،
قلمداد کرد.
درهرحال رسانه را بعنوان یک مجموعه، یک پدیده دارای رفتارها و کارکردها و
اثرات گوناگون و متعدد باید دید. اینکه بخشی از رفتارشناسی رسانه را به
رفتارکل رسانه تعمیم دهیم و آن را صرفا و یا بیشتر از بقیه رفتارها،
الگوساز و مروج خشونت بدانیم، انحراف از شناخت واقعی رسانه و هم خشونت است.
2- بازنمایی و الگوبخشی
رسانه پدیده خاصی است که هم واقعیت را نمایندگی و باز عرضه و بازنمایی می
کند و هم توامان مبادرت به الگوسازی و ترویج یک رفتار می کند. این دوجنبه
در فعالیت رسانه ای، به هم نزدیکند و یکدیگر را تقویت می کنند. یک فعالیت
رسانه ای که در واقع بازنمایی واقعیت است می تواند مروج و الگوبخش هم
باشد.گاه مرز میان این دو چنان محو می شود که شناسایی و تشخیص تمایز این دو
از یکدیگر، سخت می شود. مجموعه تلویزیونی که زن را بعنوان جنس دوم تحت
فرمان جنس اول نشان می دهد هم بازنمایی از وضعیت جامعه است و هم الگودهنده و
مروج این تفکر غلط می تواند تلقی شود. در هر صورت این دو کارکرد به هم
نزدیک می شوند. اما آنچه مهم است توجه و تقویت وجه بازنمایی رسانه است.
رسانه هرقدر به واقعیت نزدیک باشد و به درستی و صحت گزارش بدهد یعنی همان
جنبه بازنمایی واقعیت، در کمک به حل مسائل، تواناسازی افراد در نقش آفرینی
درست و رسانه به وظیفه خود عمل کردن، موثر واقع شده است. ضمن اینکه درهر
حال نقش مثبت الگو سازی و هدایت رفتار جامعه از سوی رسانه را نمی توان
نادیده گرفت. نمونه آن الگوبخشی و تصحیح رفتار خانواده ها از سوی رسانه ها و
فیلم وها و سریال ها در داشتن تعداد فرزند مطابق با سیاست های جمعیتی هر
کشور است یا هدایت مصرف و سبک زندگی افراد جامعه مطابق با شرایط اقتصادی
کشور است. این موارد لزوم نگاه مثبت داشتن به جنبه الگو سازی رسانه را
گوشزد می کند.
3- محصول و مولد خشونت
رسانه ها هم می توانند مورد خشونت قرار بگیرند و هم خود تولید کننده خشونت
باشند. سبک و شکل اعمال خشونت علیه رسانه ها در دنیای امروز با گذشته
تفاوت کرده است. این تفاوت بگونه ایست که مشاهدۀ اعمال خشونت علیه رسانه ها
را برای عده ای سخت ساخته است. اگر زمانی رسانه ها در معرض برخورد مستقیم و
فیزیکی برای اطلاع رسانی خود واقع می شدند تا روشنگری و بیان واقعیت را
متوقف سازند و یا آن را با ممیزی انجام دهند، اکنون این اعمال ممیزی به
صورت نرم صورت می گیرد که نتیجه آن با شرایط قبل یکی است.خشونت نرم جای
خشونت سخت را گرفته است. بنابراین رسانه خود از خشونت چه مشهود چه غیر
محسوس تاثیر می پذیرد و خود کماکان سوژه خشونت است. از سوی دیگر رسانه
تولید کننده خشونت است. در جایی که برای گرفتن اجازه فعالیت رسانه ای
بایستی صف پنج ساله را طی کرد نوعی خشونت نامحسوس اتفاق می افتد زیرا فرد
از حق خود و تحقق خواسته اش محروم است همچون کودک لازم التعلیمی که فرضاً
پنج سال بایستی منتظر باشد تا امکانات اجتماعی و حکومتی برای سواد آموزی او
فراهم شود. در اینجا خشونت در قالب محرومیت خود را نشان می دهد.
4- بازتعریف
خشونت و رسانه تابع شرایط محیطی اند و نقش هریک از رسانه ها در نسبت میان
رسانه و خشونت نیازمند بازخوانی است. میزان تاثیر، دایره نفوذ ، و ...
رسانه ها با یکدیگر متفاوت است.خشونت بستگی به شرایط محیطی و نوع جامعه
سطوح گوناگونی دارد. در بررسی نسبت خشونت و رسانه و مولفه های دیگری در این
میان مثل جنسیت، توجه به این تفاوت ها و عوامل شناسی و زمینه شناسی ها می
تواند به درک درست و کامل ناهنجاری و کجروی و ارائه راهکار موثر و مناسب
برای آنها کمک کند. اگر از منظر«بودن و نبودن»، از خشونت تعریفی داشته
باشیم مساله تاحدود زیادی قابل حل است. آیا در تعریف خشونت در دنیای امروز
صرفا می توان به برخورد فیزیکی و مرگ و نابودی اکتفا کرد و آن را به همین
تعریف کرد و آنها را رفتار خشن نامید. به نظر مفهوم خشونت، سطوح ، اشکال،
گستره و دایره نفوذ، میزان قدرت و رابطه همه اینها با محیط و شرایط
پیرامونی و نسبت همه این متغیرها با رسانه نیازمند بازخوانی است. امروزه
انسان ها با حق های خود زنده اند نه با جسم خود.. برخورداری و داشتن حقوق و
مهمتر از همه امکان تحقق این حقوق. یا اینکه فردی به معنای زنده بودن،
وجود دارد اما این سایه ایست از او زیر سایه محرومیت ها، آیا می تواند در
حوزه تحلیل خشونت قرار بگیرد؟ فردی که محروم است و از امکانات برخوردار
نیست همچون فردی است که وجود ندارد. اینها همه ملاحظاتی است درباره لزوم
بازتعریف ها وبازبینی ها.
در این مجال بسیار کم، بیش از این نمی توان نوشت تا فرصت کافی بعد.
قانون ، رسانه و خشونت
مسعود حیدری
مدیر عامل خبرگزاری ایلنا
خشونت در لغت به معنای تندی، خشکی و سختی است و معمولاً افراد یا گروه ها به عنوان" ابزاری کنترلی" به خشونت متوسل میشوند.
اشکال بروز خشونت نیز به صورت عریان، پنهان و نمادین است که هریک از این صورتها در جای خود قابل بررسی است.
معمولاً خشونت برای ترویج و بروز به ابزار یا ابزارهایی نیاز دارد که
عموماً خشونت به شکل فراگیر آن می تواند به کمک رسانه یا رسانهها ترویج
شود.
پخش یک فیلم خشن و یا ترغیب به انجام خشونت و رفتارهای خشن از طریق
تئوریزه کردن آن در رسانههایی نظیر روزنامهها، رادیو و تلویزیون و
شبکههای اجتماعی و غیره همه و همه از شیوههایی است که میتواند به باز
تولید و نشر رفتارها و عکسالعملهای خشن به صورت خواسته یا ناخواسته کمک
کند.
آنچه مسلم است ترویج خشونت با هر روش و نیتی که صورت گیرد و از هر ابزاری
که برای نشر آن استفاده شود خواه ناخواه گریبانگیر مروجان نیز خواهد شد و
اینگونه است که در برههای خشونت به بازتولید خود در برابر مروجان خواهد
پرداخت.
شاید برای فهم بهتر موضوع بهترین مثالی که میتوان آورد مقایسه خشونت با
آتش است، بدینمعنا که هرگاه آتش از کنترل بشر خارج شده و بیمحابا خود را
باز تولید کرده است، جز ویرانی و خاکستر کردن همه هست و نیست انسان ها
نتیجهای نداشته است. از دیگر سو باید اذعان داشت که رسانهها میتوانند
کارکردی معکوس آنچه مختصراً بدان پرداخته شد را نیز داشته باشند.
یعنی نه تنها به ترویج خشونت و اثرات زیانبار و خانمانبرانداز آن
نپردازند بلکه به مقابله با ترویج خشونت بپردازند و نوع بشر را از اثرات
مخرب و بنیان برانداز رفتارهای خشن آگاه نمایند.
اما خود رسانهها در این راه یعنی مقابله با خشونت یا رفع آن میتوانند با
چالشها و حتی تهدیدات جدی مواجه باشند که ذیلا به برخی از این چالشها و
موانع اشاره خواهد شد.
1-مقابله عوامل خشونت آفرین با رسانهها:
اگر خشونت به صورت سازمان یافته و با عقبه فکری و اعتقادی از سوی گروه یا
گروه هایی در یک جامعه انسانی ترویج شود، فارغ از اینکه پایگاههای فکری و
عقیدتی این نوع رفتارهای خشن کجاست و چیست، میتواند برای رسانه یا
رسانههایی که عزمشان را برای رفع و دفع خشونت از آن جامعه جزم کرده اند،
تهدیدآفرین و چالشزا باشند.
به ویژه آنکه اگر این گروههای سازمان یافته منافعی پنهان در پس این رفتارهای خشن داشته باشند، موضوع پیچیدهتر خواهد شد.
2-موانع درون سازمانی برای یک رسانه:
مطابق آنچه شرح داده شد و به دلیل تهدیدات ناشی از کارکرد گروههای فشار و
گاهاً سازمان یافته و تهدید منافعی که آنها در پس ترویج خشونت دارند،
رسانهها برای پیشگیری از درگیرشدن با عواقب بعدی مقابله با ترویج
خشونتهای سازمان یافته، عمدتاً دچار خودسانسوریهایی میشوند که این امر
موجب میشود تا یک رسانه از عمل به مسئولیت اجتماعی خود بازبماند.
این بدان معنی است که رسانه بدون کمک افکار عمومی و بدون همراهی آن نخواهد توانست توفیقی در خصوص رفع یا دفع خشونت داشته باشد.
3- عدم حمایت قانون از رسانه در برابر خشونت:
موازین و چارچوبهای قانونی در یک جامعه میتوانند ایفاگر نقش بیبدیلی در حمایت از رسانههای طغیانگر در برابر خشونت باشند.
آنجا که قانون به روشنی تکلیف مقابله با خشونت را مشخص کرده و رسانه ها
برای آگاهی بیشتر افکار عمومی به نفش روشنگرانه خود عمل میکنند و با
استناد به نص صریح قانون عاقبت خشونت و خشونتگرایی را ترسیم مینمایند،
ابهامی برای مهار رفتارهای افراطی و خشن باقی نمیماند، بویژه آنکه افکار
عمومی هم مسیر را برای مقابله با اینگونه رفتارها باز میکند. اماآنجا که
قوانین دارای ابهاماتی است یا اساساً موضع قانون تنها موضع سکوت است، دیگر
نمیتوان توقع داشت رسانه بتواند به ماموریت خود در رفع خشونت عمل کند.
4- تاثیرپذیری حاکمان و نخبگان جامعه از رفتارهای خشن:
علیالقاعده رفتارهای نخبگان و تصمیمگیری حاکمان در یک جامعه میتواند
الگویی قابل لمس و البته تعیینکننده برای تکتک افراد یک جامعه باشد، به
ویژه آنکه در عصر ارتباطات جزئیترین این رفتارها و تصمیمات نیز بدون هیچ
حد و مرزی در معرض الگوگیری و قضاوت مردم قرار میگیرد. لذا اگر سرآمدان یک
جامعه در برابر یک رفتار خشن سکوت کنند یا آن را تایید نمایند و یا حتی با
مماشات با چنین رفتارهایی مواجه شوند، بدیهی است که در چنین جامعهای،
رسانهها در عمل به وظایف خود در برابر مروجان خشونت در جامعه بیپناه و در
عین حال آسیبپذیر خواهند بود.
نتیجه اینکه در صورت فقدان آگاهی در یک جامعه و عدم حمایتهای قانونی لازم
و ضروری از رسانههای منتقد و مخالف خشونت و همچنین بیتفاوتی نخبگان یک
جامعه رسانهها نه تنها نمیتوانند توفیقی در رفع خشونت داشته باشند بلکه
خود به اولین و بزرگترین قربانی خشونت بدل میشوند.
*مرز باریک
جواد دلیری
سردبیر روزنامه اعتماد
رسانه ها در مرز باریکی حرکت می کنند . رسانه ها
همانند آینه اند ، باید عینا و همانند آینه واقعیت حیات را منعکس کنند نه
از آن بکاهند ونه بر آن بیفزایند ، بر این اساس شان رسانه ها آینه بودن است
و آینه هم باید نقش رخ جامعه را راست بنماید و تا حد ممکن باید زنگار از
چهره بزداید تا بخوبی گواه زیباییها و زشتیهای جامعه باشد .اما این همه
ماجرا است ؟ آیا چون رسانه همانند آیننه است باید رویدادهاى خشن مثل انتشار
تصاویر اعدام، قتل، تجاوز، نزاع هاى خونین، آتش زدن یک گروگان یا حتی
ماجرای سیاستمداران و رفتار های ناهنجار اجتماعی را منتشر کند ؟ برخی
معتقدند انتشار عمومى صحنههاو مطالب خشن به صورت تصویر یا توصیف جزء به
جزء بازنماى رویداد خود نوعی خشونت است .درمقابل طیفی اندک ترمی گویند که
رسانه بازتاب دقیق رویداد است و خشونت هم بخشى از واقعیت خبر است که باید
صادقانه و به تمامى آن را انعکاس داد، این خود مخاطب است که واکنشش را در
برابر آن تنظیم خواهد کرد.شفافیت اطلاع رسانی و روشنگری اجتماعی و سیاسی
گاهی این پرسش ها را مطرح می کند که پاسخ به ان شاید کمی سخت باشد.
بگذارید از زاویه ای دیگر این موضوع را بررسی کنیم .
1- با رسانه ها ، انسانها ، انسانهایی دیگر می شوند و عادات ، اندیشه ها ی
تازه ای می آموزند .رسانه ها بدون هیچ مجوزی خود به درون خانه ها می آیند ،
حریم خانه ها را می شکنند وآنچه خود می خواهند به ساکنان خانه القا می
کنند و آنان را در بمباران اندیشه ها ، وسوسه ها و تلقین ها قرار می
دهند.رسانه ها و بویژه مطبوعات قسمتی از محیط پیرامون ما را تشکیل می دهد و
این قسمت چنان فعال ، موثر و کارآمد است که افراد دیگر محیط را نیز زیر
پوشش قرار می دهد.بنابراین هرگز نمی توان تاثیر رسانه ها را بر ذهن آدمیان
مورد تردید قرار داد ، زیرا خواندن رفتارهای خاص در مطبوعات باعث تقلید آن
می شود
2- هرگاه پرونده ها و قضایای بزرگ سیاسی ، فضای جامعه را فراگرفته، نقش و
کارکرد مطبوعات نیز اهمیت و حساسیت دوچندان پیدا کرده است. دامنه این
حساسیت در نگاه افکارعمومی به مطبوعات تا آنجا افزایش یافته که آحاد مردم
در کنار قضاوتی که نسبت به اصل ماجرا دارند داوری و ارزیابی جداگانه ای
درباره رسانه پیدا می کنند.مطبوعات و رسانه ها، برخلاف برخی پندارها و
برداشتهاعصر«گردش آزاد اطلاعات» را با قواعد و لوازم قانونمند آن پذیرفته
اند و هیچ عضو فهیم خانواده مطبوعات در این قانون برآمده از خرد و منطق
تردید نمی کند که برآیند کار اطلاع رسانی در عین تأمین منافع ملی باید حریم
امنیت و مصالح عمومی را پاس دارد. اما در مقابل،«خانواده خبر» نیز این
انتظار به حق را دارند که موازین و مصالح امنیتی به گونه یی در تصمیم
سیاستگذاران جاری شود که حق دانستن مردم و اصل آزادی اخبار لطمه نبیند و
قوانین ناظر بر تعامل اهالی مطبوعات و امنیت به درستی و آنگونه که روح
قانون اقتضا می کند، تفسیر و تعبیر شود.
3- طیفی از مطبوعات بیش و پیش از هرچیز، تلاش و انرژی خود را وقف افشاگری و
انتشار مطالب تند و تیز که برخی آن را رواج خشونت چه سیاسی ، چه اقتصادی و
چه اجتماعی ارزیابی می کنند در هر ماجرایی می کنند ، اما افشاگری به
مفهومی که در ادبیات این طیف از ژورنالیست ها رایج شده، مفهوم حقیقت جویی
از آن مستفاد نمی شود. تجربه گذشته و حال افرادی که در مقام افشاگر ظاهر می
شوند، نشان می دهد که آنها ملاک و معیار روشنی از حقیقت وصواب در دست
ندارند و در چارچوبی که عمل می کنند رفتارشان بیشتر به شایعه سازی و جریان
سازی نزدیک است تا اطلاع رسانی و تنویر افکار عمومی. «شبه خبرهای» آنها از
پرونده ها به انواع اتهام، افترا و عناصر غیراخلاقی آمیخته است که صداقت و
امانتداری شان را در نگاه هر ناظری نقض می کند، نوشته هایشان، داستان واره
ای است که اجزای آن هیچ تناسب و سنخیتی باهم ندارد، آسانترین راه سنجش
محصول ژورنالیستی این افراد، تأمل در پرسشهای انبوهی است که گفته ها و
نوشته های این طیف بر می انگیزاند.این روش خود نوعی ای خشونت است که روح و
روان جامعه را بر هم می زند و مردمان را عصبانی می کند و به نوعی تولید
نفرت می کند
4ـ روشنگری در مطبوعات از مرز باریکی بین شایعه و داوری می گذرد. متعهدین
به مبانی روشنگری در مطبوعات، همواره دغدغه تطبیق اخبار با واقعیت را
دارند. اینان همواره نگاه ناظر افکار عمومی را بر روند کار خود جاری و ساری
می بینند، در الگوی روشنگری، خبرنگار و سردبیر اجازه بزرگنمایی، کوچک سازی
و قلب و تحریف اخبار له یا علیه افراد را ندارد، متهم را در قالب و محدوده
اتهاماتش می شناساند و بس. در مشی روشنگری، روزنامه نگار وظیفه اساسی
دیگری نیز دارد و آن اینکه نگاه انفعالی به حوادث را کنارنهاده و به دنبال
یافتن ریشه ها و علل بروز پدیده هایی مثل فساد است.اینجا هم اگر دقت نشود
انتشار خیلی از اخبارخام می تواند بر امنیت روانی جامعه تاثیر دارد
5ـ گاهی رسانه چهره یک بولتن را به خود می گیرد و در اعلام اخبار ماجرا
منتظرنظر محاکم و مراجع رسمی نمی ماند، خود به تنظیم کیفرخواست و چیدن
فهرست اتهامات، بازجویی و مؤاخذه از افراد و نیز صدور حکم مبادرت می کند.
مطبوعاتی به این نقش رو می آورند که اولاً شأن قیمومیت و آمریت برای خود
قایلند. ثانیاً ناکامیها و شکستهای میدان رقابت خبری و سیاسی آنها را به
چالش با فضای موجود وادار کرده است. فرو ریختن، ناامن سازی و برهم زدن حریم
ها و قواعد بازی در دستور کار آنها است.
6.بکارگیری خشونت(چه خبر حادثه ای و ماجرا جویی باشد چه رفتار ناهنجار
سیاسی و اجتماعی ) در رسانه ها و مطبوعات بویژه ممکن است تمایل مشاهده
کننده را نسبت به انجام اعمال خشونت زا ، تضعیف یا تقویت نماید ، بنابراین
مشاهده رفتار خشونت آمیز موجب تکرار خشونت می شود.استفاده بیش از اندازه از
خشونت (از هر نوع آن)توسط مطبوعات نه تنها به رسالت رسانه ای کمکی نمی
کند بلکه واکنش منفی افکار عمومی را به همراه خواهد داشت .امروزه مطبوعات
با ارائه مستمر اطلاعاتی درباره آشفتگی های جامعه موجب بروز نوعی تشویش
واضطراب در بین خوانندگان خویش می شود .هر چند ممکن است نوعی تسکین موقت با
خواندن مطالب خشونت آمیز ، فراهم شود اما پایدار نیست
قرار گرفتن مستمر انسانها در معرض پیام های خشونت زا ، سبب خو گرفتن
بدانها می شود و آنرا عادی تلقی می کنند و نسبت به آن بی تفاوت می شوند و
در نهایت عدم تعادل روانی را به ارمغان می آورند .بهره گیری از خشونت در
مطبوعات تا حد تنویر افکار عمومی سنجیده و قابل تحسین است اما خارج از
چارچوب ، رسانه را از هدف اصلی خویش دور کرده و موجودیت خود و جامعه را
با خطر مواجه می سازد.این چنین مرز حرکت رسانه ظریف و باریک است .ماباید
مراقب باشیم
عضو هیات رئیسه مجلس :برنامهسازان صداوسیما گاهی رفتارهای سلیقهای انجام میدهند
عضو هیات رئیسه مجلس می گوید گاهی با رفتارهای سلیقه صدا و سیما روبرو هستیم.
حسین سبحانینیا در گفتوگو با پایگاه خبری-تحلیلی امید، درباره راهکار و
میزان موفقیت صدا و سیما در مقابله با خشونت در اجتماع گفت: صدا و سیما
میتواند یکی از مهمترین بازوها در مقابله با ترویج خشونت و فرهنگسازی در
اجتماع باشد.
وی افزود: البته صدا و سیما در بسیاری از مواقع به خوبی کار خود را انجام
میدهد اما نمیتوان این موضوع را نیز نفی کرد که گاهی ما با رفتارهای
سلیقهای روبرو میشویم.
سبحانینیا خاطرنشان کرد: برای مثال در یک برنامه تحلیلی ممکن است که
کارشناسان اصلحتری برای آن موضوع خاص وجود داشته باشند اما بنا به
ارتباطات و یا صلاحدیدهای برنامهسازان ما با اعمال سلیقه به جای رفتار
ضابطهمند روبرو میشویم.
این نماینده مجلس نهم تصریح کرد: به نظر نمیرسد در این حوزه خلاء قانونی
وجود داشته باشد و خود صدا و سیما آزاد است تا با تولید و نمایش
برنامههایش وظایف خود را به انجام برساند.
عضو هیات رئیسه مجلس تاکید کرد: وظیفه این رسانه فرهنگسازی، آشنایی نسل
آینده با مبانی و آرمانها انقلاب و سبک زندگی اسلامی است. نمیتوان گفت
صدا و سیما رهیافتهایی نداشته است اما نمیتوان رضایت کامل نیز از عملکرد
آنها داشت.
اسماعیل جلیلی:نمایش بیپرده خشونت در رسانهها باعث ترویج پرخاشگری در جامعه میشود
عضو فراکسیون رهروان ولایت می گوید :نمایش بیپرده و بدون برنامههای
تحلیلی و بازدارنده برخی وقایع و تکرار آنها باعث ترویج خشونت میان کودکان و
نوجوانان میشود.
اسماعیل جلیلی در گفتوگو با پایگاه خبری-تحلیلی امید،درباره راهکارهای
رسانهها برای جلوگیری از خشونت در جامعه گفت: انتشار برخی رخدادها در
رسانهها میتواند دلیلی برای ترویج خشونت باشد. اما اگر این اتفاقات به
گونهای در رسانهها منعکس شوند که با تحلیل روانکاوانه همراه شوند برای
جامعه میتواند مفید نیز باشد.
نماینده مسجد سلیمان اظهار داشت: اما در رسانههایی که بدون تأمل خشونت را
بطور مکرر منتشر میکنند، قبح آن کار را از بین میبرند و باعث ترویج رفتار
خشن در جامعه میشوند.
وی افزود : انعکاس صریح و بیپرده بسیاری از اتفاقات تاثیر منفی بر جامعه
خواهد گذاشت، پس صرف انتشار یک خبر بدون تحلیلها و روشن کردن اذهان راجع
به اثرات سوء آن تاثیر زیانباری همراه خواهد داشت.
جلیلی تصریح کرد: مهمترین راهکار رسانهها برای مقابله با ترویج خشونت
آموزش جامعه است. به ویژه آموزش کودکانی که با خانواده و جامعهای روبرو
است که تحت تضاد جدی فرهنگی و هنجاری قرار گرفته است.
وی ادامه داد: بنا به شرایط امروزی، خشونت در حال تبدیل شدن به بخشی از
زندگی کودکان و نوجوانان است. و اساس توجه رسانهها به ویژه صدا و سیما
باید به این طیف سنی باشد زیرا اگر این رفتار در کودکان نهادینه شود باید
در انتظار نسلی پرخاشجو و خشونت طلب در آینده بود.
عضو فراکسیون رهروان ولایت خاطر نشان کرد: صدا و سیما به عنوان یک رسانه
گسترده که در دورترین نقاط نیز مورد توجه قرار میگیرد و تاثیرگذار است،
باید با دقت بیشتری برنامههایش را انتخاب کند. نشستها و گفتوگوهایی که
با موضوعات اجتماعی و خانواده انجام میشود مثبت است، اما همه این بحثها
با نمایش یک فیلم سینمای خشن تحت الشعاع قرار میگیرد. به نظر من در صدا
وسیما باید در مورد انتخاب فیلمها و انیمیشنهایی که پخش میشود دقت
بیشتری صورت پذیرد.
البته پرواضح است که رسانه در صورتی می تواند سبب عملی خشونت بار شود که زمینههای اجتماعی مناسب با پرخاشگری و خشونت فراهم باشد.
هرکدام از انواع رسانهها نوع خاصی از خشونت را در فضای جامعه رواج
میدهند، به طور مثال در فضای سینما ژانرهایی همچون علمی – تخیّلی، پلیسی
– جنایی، حادثهای – رزمی، جنگی و ترسناک هرکدام نوعی خاص از خشونت را به
تصویر میکشند.
گاهی این رفتارهای خشونتآمیز از طریق برنامههای تلویزیونی در فضای
خانوادهها شیوع پیدا میکند و تعامل بین افراد خانواده و جامعه اطراف
آنها تحت تاثیر محتوای به نمایش درآمده در تلویزیون قرار میگیرد. این نوع
رسانه بدلیل گستردگی بالایی که در سطح جوامع، علیالخصوص جوامع شهری دارد
بایستی بیشتر مورد مراقبت محتوایی قرار بگیرد زیرا همانند اینترنت پدیدهای
نسبتا نوظهور نیست که دامنه افراد کمتری را به خود اختصاص دهد.
فضای تلویزیون بستری جدید را برای شیوع خشونت جمعی بوجود آورده است و آن
تبلیغات تلویزیونیای هستند که در آنها تصاویر و یا تکّه فیلمهای خشن و
ترسناک به تصویر کشیده شده است.
البته اندازه گیری و تعریف دقیق خشونت در رسانهها، کاری بسیار دشوار است.
برخی از کارشناسان از جمله جورج گربنر از دانشگاه تمپل که خشونت موجود در
برنامههای تلویزیونی را دنبال میکند، آن را این گونه تعریف میکند: عملی
(یا تهدیدی) که از سوی یک فرد برای صدمه زدن یا کشتن فردی دیگر صورت پذیرد؛
جدا از روش و یا محتوایی که به کار گرفته میشود. بنابراین گربنر
خشونتهای موجود در کارتونها را نیز در کنار دیگر خشونتها قرار میدهد.
اما برخی دیگر، از جمله پرفسور گای پکوات و جیکس دی گایز از دانشگاه لاوال،
خشونتهای موجود در کارتونها را به خاطر تصاویر غیر واقعی و خنده دار، از
تحقیقات خود جدا میدانند.
دکترجیمز پاتر نامی آشنا در حوزه سواد رسانهای است. پاتر از سال 2001 در
دپارتمان ارتباطات دانشگاه کالیفرنیا به تدریس مشغول بوده است. او یکی از
مهمترین نویسندگان متون درسی حوزه سواد رسانهای است. او در کتاب "یازده
اسطوره در مورد خشونت رسانهای " به مولفه های 11 گانه اشاره می کند و
آنها را اینگونه روایت می کند:
1-خشونت موجود در رسانهها بر من اثری ندارد ولی دیگران شدیدا در خطر اند.
2-رسانهها مسول پیام های خشونت آمیز خود نیستند.
3- در درجه اول کودکان در معرض آثار منفی مواجه با خشونت رسانهای قرار دارند.
4- در رسانهها خشونت زیادی وجود دارد.
5- خشونت موجود در رسانه خشونت جامعه را بازتاب میدهد.
6- رسانهها فقط در برابر خواسته های بازار مسئول اند.
7- خشونت عنصر لازم داستان است.
8-کاستن حجم خشونت رسانهای مشکل را حل خواهد کرد.
9-قانون اساسی از رسانهها در برابر خواسته جامعه مبنی بر کاستن از خشونت رسانه حمایت میکند.
10-نظام سطح بندی و طبقه بندی سنی برنامهها مشکل را حل خواهد کرد.
11-برای حل یا تقلیل مشکل کاری از من ساخته نیست.
در ایران رسانه ها بویژه صدا و سیما می توانند ابزاری باشند برای تشدید
خشونت در جامعه علاوه بر آن خشونت کلامی نهفته در برخی مطبوعات بویژه
مطبوعات موسوم به اصولگرا برای تخطئه جریان رقیب از واژگانی که خشونت در آن
مستتر است استفاده می کنند..
از سوی دیگر استفاده از الفاظ رکیک و توهین آمیز نیز خشونت است که در
تلویزیون و سینمای کشور ما رواج پیدا کرده است این در حالی است که موضوع
برهنگی و سکس در آثار تلویزیونی و سینمایی سانسور شده اما برخی حرفها و
کلام نشان داده می شود که کاملا آزار دهنده و مروج خشونت است.
در برخی از این آثار روابط زن و مرد سرشار از کشمکش و خشونتهای کلامی و
آزارهای روانی است، در حالی که محتوای فیلمها باید اجتماعی، عاطفی و
آموزنده باشد تا یک دختر و پسر جوان این نوع روابط را بیاموزد.
البته طرح اینگونه مباحث از سوی نگارنده بدین معنا نیست که رسانه ها عامل
ترویج خشونت در جامعه هستند اما می توانند ناخواسته عامل تشدید آثار خشونت
می شود. از این رو بنیاد امید ایرانیان در پنجمین نشست از سلسله نشستهای
چالشهای رفع خشونت به ارتباط بین رسانه و خشونت می پردازد به همین دلیل پیش
از شروع این نشست گفتارها و یادداشتهایی از اصحاب رسانه و نمایندگان مجلس
در ارتباط با این موضوع در پایگاه خبری –تحلیلی امید منتشر شده است که در
ادامه می خوانید.
*رسانه و خشونت؛ چند نکته
دکتر حبیب الله معظمی
استاد علوم ارتباطات
1- رسانه هراسی
درمیان اندیشمندان مسائل اجتماعی و علوم انسانی بحثی روش شناختی و رویکردی
برای حل مساله وجود دارد که به یک پدیده یا یک موجودیت، بایستی به مثابه
یک مجموعه نگریست تا درک درست تر، کامل تر و واقع تری سوا و برتر از درک و
معنای تک تک اجزا و حتی جمع اجزا بدست بیاید. این رویکرد را من دست کم نزد
دانشمندان حوزه علوم ارتباطات و متفکران و نواندیشان دینی مشاهده کرده ام.
مثلا برخی نواندیشان دینی معتقدند برای درک درست تر و واقعی تر پیام و دعوت
الهی به رستگاری انسان بایستی مجموعه آیات قرآن را با هم دید تا اینکه
آیات قرآن را مجزا از هم تفسیر کرد. در علوم ارتباطات و در بحث از مفهوم
جدیدی به نام «حقوق ارتباطی» هم، صاحبان نظر بر این عقیده اند که به «حقوق
ارتباطی» به مثابه مجموعه ای از حق های ارتباطات با هم،بایستی نگریست که
البته این رویکرد مفهومی از این مجموعه می دهد که معنایی نه تنها فراتر از
هریک از حق های حوزه ارتباطات دارد بلکه حتی فراتر از جمع آنها دارد.
با این توضیح این نکته روشن می شود که رسانه را بعنوان یک موجودیت، یک
پدیده مدرن با تمام ویژگی های مثبت و منفی اش باید دید. نکند که تمرکز بر
روی رسانه بعنوان یک وسیله الگوساز و مروج خشونت موجب هراس از این رسانه
شود. این هشدار بخصوص درجامعه ای همچون جامعه ما که رسانه ها بلحاظ
برخورداری از قدرت و نهادینه بودن، درجایگاه ضعیفی قرار دارند، موجب هراس
از آن و تضعیف بیش از پیش آن می شود. بنابراین نشست های علمی تخصصی در مورد
رسانه ها به این مراقبت نیاز دارد که در نهایت به رسانه هراسی نینجامد.در
جامعه ما صداهای قدرتمندی وجود دارند که برای رسانه های جدیدی مثل ماهواره و
اینترنت هراس افکنی و ندای تحریم سرمی دهند که حاصل آن را می توان تئوری
عمل پارازیت پراکنانی که فراتر از خشونت، مرگ محیط زیستی می پراکنند،
قلمداد کرد.
درهرحال رسانه را بعنوان یک مجموعه، یک پدیده دارای رفتارها و کارکردها و
اثرات گوناگون و متعدد باید دید. اینکه بخشی از رفتارشناسی رسانه را به
رفتارکل رسانه تعمیم دهیم و آن را صرفا و یا بیشتر از بقیه رفتارها،
الگوساز و مروج خشونت بدانیم، انحراف از شناخت واقعی رسانه و هم خشونت است.
2- بازنمایی و الگوبخشی
رسانه پدیده خاصی است که هم واقعیت را نمایندگی و باز عرضه و بازنمایی می
کند و هم توامان مبادرت به الگوسازی و ترویج یک رفتار می کند. این دوجنبه
در فعالیت رسانه ای، به هم نزدیکند و یکدیگر را تقویت می کنند. یک فعالیت
رسانه ای که در واقع بازنمایی واقعیت است می تواند مروج و الگوبخش هم
باشد.گاه مرز میان این دو چنان محو می شود که شناسایی و تشخیص تمایز این دو
از یکدیگر، سخت می شود. مجموعه تلویزیونی که زن را بعنوان جنس دوم تحت
فرمان جنس اول نشان می دهد هم بازنمایی از وضعیت جامعه است و هم الگودهنده و
مروج این تفکر غلط می تواند تلقی شود. در هر صورت این دو کارکرد به هم
نزدیک می شوند. اما آنچه مهم است توجه و تقویت وجه بازنمایی رسانه است.
رسانه هرقدر به واقعیت نزدیک باشد و به درستی و صحت گزارش بدهد یعنی همان
جنبه بازنمایی واقعیت، در کمک به حل مسائل، تواناسازی افراد در نقش آفرینی
درست و رسانه به وظیفه خود عمل کردن، موثر واقع شده است. ضمن اینکه درهر
حال نقش مثبت الگو سازی و هدایت رفتار جامعه از سوی رسانه را نمی توان
نادیده گرفت. نمونه آن الگوبخشی و تصحیح رفتار خانواده ها از سوی رسانه ها و
فیلم وها و سریال ها در داشتن تعداد فرزند مطابق با سیاست های جمعیتی هر
کشور است یا هدایت مصرف و سبک زندگی افراد جامعه مطابق با شرایط اقتصادی
کشور است. این موارد لزوم نگاه مثبت داشتن به جنبه الگو سازی رسانه را
گوشزد می کند.
3- محصول و مولد خشونت
رسانه ها هم می توانند مورد خشونت قرار بگیرند و هم خود تولید کننده خشونت
باشند. سبک و شکل اعمال خشونت علیه رسانه ها در دنیای امروز با گذشته
تفاوت کرده است. این تفاوت بگونه ایست که مشاهدۀ اعمال خشونت علیه رسانه ها
را برای عده ای سخت ساخته است. اگر زمانی رسانه ها در معرض برخورد مستقیم و
فیزیکی برای اطلاع رسانی خود واقع می شدند تا روشنگری و بیان واقعیت را
متوقف سازند و یا آن را با ممیزی انجام دهند، اکنون این اعمال ممیزی به
صورت نرم صورت می گیرد که نتیجه آن با شرایط قبل یکی است.خشونت نرم جای
خشونت سخت را گرفته است. بنابراین رسانه خود از خشونت چه مشهود چه غیر
محسوس تاثیر می پذیرد و خود کماکان سوژه خشونت است. از سوی دیگر رسانه
تولید کننده خشونت است. در جایی که برای گرفتن اجازه فعالیت رسانه ای
بایستی صف پنج ساله را طی کرد نوعی خشونت نامحسوس اتفاق می افتد زیرا فرد
از حق خود و تحقق خواسته اش محروم است همچون کودک لازم التعلیمی که فرضاً
پنج سال بایستی منتظر باشد تا امکانات اجتماعی و حکومتی برای سواد آموزی او
فراهم شود. در اینجا خشونت در قالب محرومیت خود را نشان می دهد.
4- بازتعریف
خشونت و رسانه تابع شرایط محیطی اند و نقش هریک از رسانه ها در نسبت میان
رسانه و خشونت نیازمند بازخوانی است. میزان تاثیر، دایره نفوذ ، و ...
رسانه ها با یکدیگر متفاوت است.خشونت بستگی به شرایط محیطی و نوع جامعه
سطوح گوناگونی دارد. در بررسی نسبت خشونت و رسانه و مولفه های دیگری در این
میان مثل جنسیت، توجه به این تفاوت ها و عوامل شناسی و زمینه شناسی ها می
تواند به درک درست و کامل ناهنجاری و کجروی و ارائه راهکار موثر و مناسب
برای آنها کمک کند. اگر از منظر«بودن و نبودن»، از خشونت تعریفی داشته
باشیم مساله تاحدود زیادی قابل حل است. آیا در تعریف خشونت در دنیای امروز
صرفا می توان به برخورد فیزیکی و مرگ و نابودی اکتفا کرد و آن را به همین
تعریف کرد و آنها را رفتار خشن نامید. به نظر مفهوم خشونت، سطوح ، اشکال،
گستره و دایره نفوذ، میزان قدرت و رابطه همه اینها با محیط و شرایط
پیرامونی و نسبت همه این متغیرها با رسانه نیازمند بازخوانی است. امروزه
انسان ها با حق های خود زنده اند نه با جسم خود.. برخورداری و داشتن حقوق و
مهمتر از همه امکان تحقق این حقوق. یا اینکه فردی به معنای زنده بودن،
وجود دارد اما این سایه ایست از او زیر سایه محرومیت ها، آیا می تواند در
حوزه تحلیل خشونت قرار بگیرد؟ فردی که محروم است و از امکانات برخوردار
نیست همچون فردی است که وجود ندارد. اینها همه ملاحظاتی است درباره لزوم
بازتعریف ها وبازبینی ها.
در این مجال بسیار کم، بیش از این نمی توان نوشت تا فرصت کافی بعد.
قانون ، رسانه و خشونت
مسعود حیدری
مدیر عامل خبرگزاری ایلنا
خشونت در لغت به معنای تندی، خشکی و سختی است و معمولاً افراد یا گروه ها به عنوان" ابزاری کنترلی" به خشونت متوسل میشوند.
اشکال بروز خشونت نیز به صورت عریان، پنهان و نمادین است که هریک از این صورتها در جای خود قابل بررسی است.
معمولاً خشونت برای ترویج و بروز به ابزار یا ابزارهایی نیاز دارد که
عموماً خشونت به شکل فراگیر آن می تواند به کمک رسانه یا رسانهها ترویج
شود.
پخش یک فیلم خشن و یا ترغیب به انجام خشونت و رفتارهای خشن از طریق
تئوریزه کردن آن در رسانههایی نظیر روزنامهها، رادیو و تلویزیون و
شبکههای اجتماعی و غیره همه و همه از شیوههایی است که میتواند به باز
تولید و نشر رفتارها و عکسالعملهای خشن به صورت خواسته یا ناخواسته کمک
کند.
آنچه مسلم است ترویج خشونت با هر روش و نیتی که صورت گیرد و از هر ابزاری
که برای نشر آن استفاده شود خواه ناخواه گریبانگیر مروجان نیز خواهد شد و
اینگونه است که در برههای خشونت به بازتولید خود در برابر مروجان خواهد
پرداخت.
شاید برای فهم بهتر موضوع بهترین مثالی که میتوان آورد مقایسه خشونت با
آتش است، بدینمعنا که هرگاه آتش از کنترل بشر خارج شده و بیمحابا خود را
باز تولید کرده است، جز ویرانی و خاکستر کردن همه هست و نیست انسان ها
نتیجهای نداشته است. از دیگر سو باید اذعان داشت که رسانهها میتوانند
کارکردی معکوس آنچه مختصراً بدان پرداخته شد را نیز داشته باشند.
یعنی نه تنها به ترویج خشونت و اثرات زیانبار و خانمانبرانداز آن
نپردازند بلکه به مقابله با ترویج خشونت بپردازند و نوع بشر را از اثرات
مخرب و بنیان برانداز رفتارهای خشن آگاه نمایند.
اما خود رسانهها در این راه یعنی مقابله با خشونت یا رفع آن میتوانند با
چالشها و حتی تهدیدات جدی مواجه باشند که ذیلا به برخی از این چالشها و
موانع اشاره خواهد شد.
1-مقابله عوامل خشونت آفرین با رسانهها:
اگر خشونت به صورت سازمان یافته و با عقبه فکری و اعتقادی از سوی گروه یا
گروه هایی در یک جامعه انسانی ترویج شود، فارغ از اینکه پایگاههای فکری و
عقیدتی این نوع رفتارهای خشن کجاست و چیست، میتواند برای رسانه یا
رسانههایی که عزمشان را برای رفع و دفع خشونت از آن جامعه جزم کرده اند،
تهدیدآفرین و چالشزا باشند.
به ویژه آنکه اگر این گروههای سازمان یافته منافعی پنهان در پس این رفتارهای خشن داشته باشند، موضوع پیچیدهتر خواهد شد.
2-موانع درون سازمانی برای یک رسانه:
مطابق آنچه شرح داده شد و به دلیل تهدیدات ناشی از کارکرد گروههای فشار و
گاهاً سازمان یافته و تهدید منافعی که آنها در پس ترویج خشونت دارند،
رسانهها برای پیشگیری از درگیرشدن با عواقب بعدی مقابله با ترویج
خشونتهای سازمان یافته، عمدتاً دچار خودسانسوریهایی میشوند که این امر
موجب میشود تا یک رسانه از عمل به مسئولیت اجتماعی خود بازبماند.
این بدان معنی است که رسانه بدون کمک افکار عمومی و بدون همراهی آن نخواهد توانست توفیقی در خصوص رفع یا دفع خشونت داشته باشد.
3- عدم حمایت قانون از رسانه در برابر خشونت:
موازین و چارچوبهای قانونی در یک جامعه میتوانند ایفاگر نقش بیبدیلی در حمایت از رسانههای طغیانگر در برابر خشونت باشند.
آنجا که قانون به روشنی تکلیف مقابله با خشونت را مشخص کرده و رسانه ها
برای آگاهی بیشتر افکار عمومی به نفش روشنگرانه خود عمل میکنند و با
استناد به نص صریح قانون عاقبت خشونت و خشونتگرایی را ترسیم مینمایند،
ابهامی برای مهار رفتارهای افراطی و خشن باقی نمیماند، بویژه آنکه افکار
عمومی هم مسیر را برای مقابله با اینگونه رفتارها باز میکند. اماآنجا که
قوانین دارای ابهاماتی است یا اساساً موضع قانون تنها موضع سکوت است، دیگر
نمیتوان توقع داشت رسانه بتواند به ماموریت خود در رفع خشونت عمل کند.
4- تاثیرپذیری حاکمان و نخبگان جامعه از رفتارهای خشن:
علیالقاعده رفتارهای نخبگان و تصمیمگیری حاکمان در یک جامعه میتواند
الگویی قابل لمس و البته تعیینکننده برای تکتک افراد یک جامعه باشد، به
ویژه آنکه در عصر ارتباطات جزئیترین این رفتارها و تصمیمات نیز بدون هیچ
حد و مرزی در معرض الگوگیری و قضاوت مردم قرار میگیرد. لذا اگر سرآمدان یک
جامعه در برابر یک رفتار خشن سکوت کنند یا آن را تایید نمایند و یا حتی با
مماشات با چنین رفتارهایی مواجه شوند، بدیهی است که در چنین جامعهای،
رسانهها در عمل به وظایف خود در برابر مروجان خشونت در جامعه بیپناه و در
عین حال آسیبپذیر خواهند بود.
نتیجه اینکه در صورت فقدان آگاهی در یک جامعه و عدم حمایتهای قانونی لازم
و ضروری از رسانههای منتقد و مخالف خشونت و همچنین بیتفاوتی نخبگان یک
جامعه رسانهها نه تنها نمیتوانند توفیقی در رفع خشونت داشته باشند بلکه
خود به اولین و بزرگترین قربانی خشونت بدل میشوند.
*مرز باریک
جواد دلیری
سردبیر روزنامه اعتماد
رسانه ها در مرز باریکی حرکت می کنند . رسانه ها
همانند آینه اند ، باید عینا و همانند آینه واقعیت حیات را منعکس کنند نه
از آن بکاهند ونه بر آن بیفزایند ، بر این اساس شان رسانه ها آینه بودن است
و آینه هم باید نقش رخ جامعه را راست بنماید و تا حد ممکن باید زنگار از
چهره بزداید تا بخوبی گواه زیباییها و زشتیهای جامعه باشد .اما این همه
ماجرا است ؟ آیا چون رسانه همانند آیننه است باید رویدادهاى خشن مثل انتشار
تصاویر اعدام، قتل، تجاوز، نزاع هاى خونین، آتش زدن یک گروگان یا حتی
ماجرای سیاستمداران و رفتار های ناهنجار اجتماعی را منتشر کند ؟ برخی
معتقدند انتشار عمومى صحنههاو مطالب خشن به صورت تصویر یا توصیف جزء به
جزء بازنماى رویداد خود نوعی خشونت است .درمقابل طیفی اندک ترمی گویند که
رسانه بازتاب دقیق رویداد است و خشونت هم بخشى از واقعیت خبر است که باید
صادقانه و به تمامى آن را انعکاس داد، این خود مخاطب است که واکنشش را در
برابر آن تنظیم خواهد کرد.شفافیت اطلاع رسانی و روشنگری اجتماعی و سیاسی
گاهی این پرسش ها را مطرح می کند که پاسخ به ان شاید کمی سخت باشد.
بگذارید از زاویه ای دیگر این موضوع را بررسی کنیم .
1- با رسانه ها ، انسانها ، انسانهایی دیگر می شوند و عادات ، اندیشه ها ی
تازه ای می آموزند .رسانه ها بدون هیچ مجوزی خود به درون خانه ها می آیند ،
حریم خانه ها را می شکنند وآنچه خود می خواهند به ساکنان خانه القا می
کنند و آنان را در بمباران اندیشه ها ، وسوسه ها و تلقین ها قرار می
دهند.رسانه ها و بویژه مطبوعات قسمتی از محیط پیرامون ما را تشکیل می دهد و
این قسمت چنان فعال ، موثر و کارآمد است که افراد دیگر محیط را نیز زیر
پوشش قرار می دهد.بنابراین هرگز نمی توان تاثیر رسانه ها را بر ذهن آدمیان
مورد تردید قرار داد ، زیرا خواندن رفتارهای خاص در مطبوعات باعث تقلید آن
می شود
2- هرگاه پرونده ها و قضایای بزرگ سیاسی ، فضای جامعه را فراگرفته، نقش و
کارکرد مطبوعات نیز اهمیت و حساسیت دوچندان پیدا کرده است. دامنه این
حساسیت در نگاه افکارعمومی به مطبوعات تا آنجا افزایش یافته که آحاد مردم
در کنار قضاوتی که نسبت به اصل ماجرا دارند داوری و ارزیابی جداگانه ای
درباره رسانه پیدا می کنند.مطبوعات و رسانه ها، برخلاف برخی پندارها و
برداشتهاعصر«گردش آزاد اطلاعات» را با قواعد و لوازم قانونمند آن پذیرفته
اند و هیچ عضو فهیم خانواده مطبوعات در این قانون برآمده از خرد و منطق
تردید نمی کند که برآیند کار اطلاع رسانی در عین تأمین منافع ملی باید حریم
امنیت و مصالح عمومی را پاس دارد. اما در مقابل،«خانواده خبر» نیز این
انتظار به حق را دارند که موازین و مصالح امنیتی به گونه یی در تصمیم
سیاستگذاران جاری شود که حق دانستن مردم و اصل آزادی اخبار لطمه نبیند و
قوانین ناظر بر تعامل اهالی مطبوعات و امنیت به درستی و آنگونه که روح
قانون اقتضا می کند، تفسیر و تعبیر شود.
3- طیفی از مطبوعات بیش و پیش از هرچیز، تلاش و انرژی خود را وقف افشاگری و
انتشار مطالب تند و تیز که برخی آن را رواج خشونت چه سیاسی ، چه اقتصادی و
چه اجتماعی ارزیابی می کنند در هر ماجرایی می کنند ، اما افشاگری به
مفهومی که در ادبیات این طیف از ژورنالیست ها رایج شده، مفهوم حقیقت جویی
از آن مستفاد نمی شود. تجربه گذشته و حال افرادی که در مقام افشاگر ظاهر می
شوند، نشان می دهد که آنها ملاک و معیار روشنی از حقیقت وصواب در دست
ندارند و در چارچوبی که عمل می کنند رفتارشان بیشتر به شایعه سازی و جریان
سازی نزدیک است تا اطلاع رسانی و تنویر افکار عمومی. «شبه خبرهای» آنها از
پرونده ها به انواع اتهام، افترا و عناصر غیراخلاقی آمیخته است که صداقت و
امانتداری شان را در نگاه هر ناظری نقض می کند، نوشته هایشان، داستان واره
ای است که اجزای آن هیچ تناسب و سنخیتی باهم ندارد، آسانترین راه سنجش
محصول ژورنالیستی این افراد، تأمل در پرسشهای انبوهی است که گفته ها و
نوشته های این طیف بر می انگیزاند.این روش خود نوعی ای خشونت است که روح و
روان جامعه را بر هم می زند و مردمان را عصبانی می کند و به نوعی تولید
نفرت می کند
4ـ روشنگری در مطبوعات از مرز باریکی بین شایعه و داوری می گذرد. متعهدین
به مبانی روشنگری در مطبوعات، همواره دغدغه تطبیق اخبار با واقعیت را
دارند. اینان همواره نگاه ناظر افکار عمومی را بر روند کار خود جاری و ساری
می بینند، در الگوی روشنگری، خبرنگار و سردبیر اجازه بزرگنمایی، کوچک سازی
و قلب و تحریف اخبار له یا علیه افراد را ندارد، متهم را در قالب و محدوده
اتهاماتش می شناساند و بس. در مشی روشنگری، روزنامه نگار وظیفه اساسی
دیگری نیز دارد و آن اینکه نگاه انفعالی به حوادث را کنارنهاده و به دنبال
یافتن ریشه ها و علل بروز پدیده هایی مثل فساد است.اینجا هم اگر دقت نشود
انتشار خیلی از اخبارخام می تواند بر امنیت روانی جامعه تاثیر دارد
5ـ گاهی رسانه چهره یک بولتن را به خود می گیرد و در اعلام اخبار ماجرا
منتظرنظر محاکم و مراجع رسمی نمی ماند، خود به تنظیم کیفرخواست و چیدن
فهرست اتهامات، بازجویی و مؤاخذه از افراد و نیز صدور حکم مبادرت می کند.
مطبوعاتی به این نقش رو می آورند که اولاً شأن قیمومیت و آمریت برای خود
قایلند. ثانیاً ناکامیها و شکستهای میدان رقابت خبری و سیاسی آنها را به
چالش با فضای موجود وادار کرده است. فرو ریختن، ناامن سازی و برهم زدن حریم
ها و قواعد بازی در دستور کار آنها است.
6.بکارگیری خشونت(چه خبر حادثه ای و ماجرا جویی باشد چه رفتار ناهنجار
سیاسی و اجتماعی ) در رسانه ها و مطبوعات بویژه ممکن است تمایل مشاهده
کننده را نسبت به انجام اعمال خشونت زا ، تضعیف یا تقویت نماید ، بنابراین
مشاهده رفتار خشونت آمیز موجب تکرار خشونت می شود.استفاده بیش از اندازه از
خشونت (از هر نوع آن)توسط مطبوعات نه تنها به رسالت رسانه ای کمکی نمی
کند بلکه واکنش منفی افکار عمومی را به همراه خواهد داشت .امروزه مطبوعات
با ارائه مستمر اطلاعاتی درباره آشفتگی های جامعه موجب بروز نوعی تشویش
واضطراب در بین خوانندگان خویش می شود .هر چند ممکن است نوعی تسکین موقت با
خواندن مطالب خشونت آمیز ، فراهم شود اما پایدار نیست
قرار گرفتن مستمر انسانها در معرض پیام های خشونت زا ، سبب خو گرفتن
بدانها می شود و آنرا عادی تلقی می کنند و نسبت به آن بی تفاوت می شوند و
در نهایت عدم تعادل روانی را به ارمغان می آورند .بهره گیری از خشونت در
مطبوعات تا حد تنویر افکار عمومی سنجیده و قابل تحسین است اما خارج از
چارچوب ، رسانه را از هدف اصلی خویش دور کرده و موجودیت خود و جامعه را
با خطر مواجه می سازد.این چنین مرز حرکت رسانه ظریف و باریک است .ماباید
مراقب باشیم
عضو هیات رئیسه مجلس :برنامهسازان صداوسیما گاهی رفتارهای سلیقهای انجام میدهند
عضو هیات رئیسه مجلس می گوید گاهی با رفتارهای سلیقه صدا و سیما روبرو هستیم.
حسین سبحانینیا در گفتوگو با پایگاه خبری-تحلیلی امید، درباره راهکار و
میزان موفقیت صدا و سیما در مقابله با خشونت در اجتماع گفت: صدا و سیما
میتواند یکی از مهمترین بازوها در مقابله با ترویج خشونت و فرهنگسازی در
اجتماع باشد.
وی افزود: البته صدا و سیما در بسیاری از مواقع به خوبی کار خود را انجام
میدهد اما نمیتوان این موضوع را نیز نفی کرد که گاهی ما با رفتارهای
سلیقهای روبرو میشویم.
سبحانینیا خاطرنشان کرد: برای مثال در یک برنامه تحلیلی ممکن است که
کارشناسان اصلحتری برای آن موضوع خاص وجود داشته باشند اما بنا به
ارتباطات و یا صلاحدیدهای برنامهسازان ما با اعمال سلیقه به جای رفتار
ضابطهمند روبرو میشویم.
این نماینده مجلس نهم تصریح کرد: به نظر نمیرسد در این حوزه خلاء قانونی
وجود داشته باشد و خود صدا و سیما آزاد است تا با تولید و نمایش
برنامههایش وظایف خود را به انجام برساند.
عضو هیات رئیسه مجلس تاکید کرد: وظیفه این رسانه فرهنگسازی، آشنایی نسل
آینده با مبانی و آرمانها انقلاب و سبک زندگی اسلامی است. نمیتوان گفت
صدا و سیما رهیافتهایی نداشته است اما نمیتوان رضایت کامل نیز از عملکرد
آنها داشت.
اسماعیل جلیلی:نمایش بیپرده خشونت در رسانهها باعث ترویج پرخاشگری در جامعه میشود
عضو فراکسیون رهروان ولایت می گوید :نمایش بیپرده و بدون برنامههای
تحلیلی و بازدارنده برخی وقایع و تکرار آنها باعث ترویج خشونت میان کودکان و
نوجوانان میشود.
اسماعیل جلیلی در گفتوگو با پایگاه خبری-تحلیلی امید،درباره راهکارهای
رسانهها برای جلوگیری از خشونت در جامعه گفت: انتشار برخی رخدادها در
رسانهها میتواند دلیلی برای ترویج خشونت باشد. اما اگر این اتفاقات به
گونهای در رسانهها منعکس شوند که با تحلیل روانکاوانه همراه شوند برای
جامعه میتواند مفید نیز باشد.
نماینده مسجد سلیمان اظهار داشت: اما در رسانههایی که بدون تأمل خشونت را
بطور مکرر منتشر میکنند، قبح آن کار را از بین میبرند و باعث ترویج رفتار
خشن در جامعه میشوند.
وی افزود : انعکاس صریح و بیپرده بسیاری از اتفاقات تاثیر منفی بر جامعه
خواهد گذاشت، پس صرف انتشار یک خبر بدون تحلیلها و روشن کردن اذهان راجع
به اثرات سوء آن تاثیر زیانباری همراه خواهد داشت.
جلیلی تصریح کرد: مهمترین راهکار رسانهها برای مقابله با ترویج خشونت
آموزش جامعه است. به ویژه آموزش کودکانی که با خانواده و جامعهای روبرو
است که تحت تضاد جدی فرهنگی و هنجاری قرار گرفته است.
وی ادامه داد: بنا به شرایط امروزی، خشونت در حال تبدیل شدن به بخشی از
زندگی کودکان و نوجوانان است. و اساس توجه رسانهها به ویژه صدا و سیما
باید به این طیف سنی باشد زیرا اگر این رفتار در کودکان نهادینه شود باید
در انتظار نسلی پرخاشجو و خشونت طلب در آینده بود.
عضو فراکسیون رهروان ولایت خاطر نشان کرد: صدا و سیما به عنوان یک رسانه
گسترده که در دورترین نقاط نیز مورد توجه قرار میگیرد و تاثیرگذار است،
باید با دقت بیشتری برنامههایش را انتخاب کند. نشستها و گفتوگوهایی که
با موضوعات اجتماعی و خانواده انجام میشود مثبت است، اما همه این بحثها
با نمایش یک فیلم سینمای خشن تحت الشعاع قرار میگیرد. به نظر من در صدا
وسیما باید در مورد انتخاب فیلمها و انیمیشنهایی که پخش میشود دقت
بیشتری صورت پذیرد.
البته پرواضح است که رسانه در صورتی می تواند سبب عملی خشونت بار شود که زمینههای اجتماعی مناسب با پرخاشگری و خشونت فراهم باشد.
هرکدام از انواع رسانهها نوع خاصی از خشونت را در فضای جامعه رواج
میدهند، به طور مثال در فضای سینما ژانرهایی همچون علمی – تخیّلی، پلیسی
– جنایی، حادثهای – رزمی، جنگی و ترسناک هرکدام نوعی خاص از خشونت را به
تصویر میکشند.
گاهی این رفتارهای خشونتآمیز از طریق برنامههای تلویزیونی در فضای
خانوادهها شیوع پیدا میکند و تعامل بین افراد خانواده و جامعه اطراف
آنها تحت تاثیر محتوای به نمایش درآمده در تلویزیون قرار میگیرد. این نوع
رسانه بدلیل گستردگی بالایی که در سطح جوامع، علیالخصوص جوامع شهری دارد
بایستی بیشتر مورد مراقبت محتوایی قرار بگیرد زیرا همانند اینترنت پدیدهای
نسبتا نوظهور نیست که دامنه افراد کمتری را به خود اختصاص دهد.
فضای تلویزیون بستری جدید را برای شیوع خشونت جمعی بوجود آورده است و آن
تبلیغات تلویزیونیای هستند که در آنها تصاویر و یا تکّه فیلمهای خشن و
ترسناک به تصویر کشیده شده است.
البته اندازه گیری و تعریف دقیق خشونت در رسانهها، کاری بسیار دشوار است.
برخی از کارشناسان از جمله جورج گربنر از دانشگاه تمپل که خشونت موجود در
برنامههای تلویزیونی را دنبال میکند، آن را این گونه تعریف میکند: عملی
(یا تهدیدی) که از سوی یک فرد برای صدمه زدن یا کشتن فردی دیگر صورت پذیرد؛
جدا از روش و یا محتوایی که به کار گرفته میشود. بنابراین گربنر
خشونتهای موجود در کارتونها را نیز در کنار دیگر خشونتها قرار میدهد.
اما برخی دیگر، از جمله پرفسور گای پکوات و جیکس دی گایز از دانشگاه لاوال،
خشونتهای موجود در کارتونها را به خاطر تصاویر غیر واقعی و خنده دار، از
تحقیقات خود جدا میدانند.
دکترجیمز پاتر نامی آشنا در حوزه سواد رسانهای است. پاتر از سال 2001 در
دپارتمان ارتباطات دانشگاه کالیفرنیا به تدریس مشغول بوده است. او یکی از
مهمترین نویسندگان متون درسی حوزه سواد رسانهای است. او در کتاب "یازده
اسطوره در مورد خشونت رسانهای " به مولفه های 11 گانه اشاره می کند و
آنها را اینگونه روایت می کند:
1-خشونت موجود در رسانهها بر من اثری ندارد ولی دیگران شدیدا در خطر اند.
2-رسانهها مسول پیام های خشونت آمیز خود نیستند.
3- در درجه اول کودکان در معرض آثار منفی مواجه با خشونت رسانهای قرار دارند.
4- در رسانهها خشونت زیادی وجود دارد.
5- خشونت موجود در رسانه خشونت جامعه را بازتاب میدهد.
6- رسانهها فقط در برابر خواسته های بازار مسئول اند.
7- خشونت عنصر لازم داستان است.
8-کاستن حجم خشونت رسانهای مشکل را حل خواهد کرد.
9-قانون اساسی از رسانهها در برابر خواسته جامعه مبنی بر کاستن از خشونت رسانه حمایت میکند.
10-نظام سطح بندی و طبقه بندی سنی برنامهها مشکل را حل خواهد کرد.
11-برای حل یا تقلیل مشکل کاری از من ساخته نیست.
در ایران رسانه ها بویژه صدا و سیما می توانند ابزاری باشند برای تشدید
خشونت در جامعه علاوه بر آن خشونت کلامی نهفته در برخی مطبوعات بویژه
مطبوعات موسوم به اصولگرا برای تخطئه جریان رقیب از واژگانی که خشونت در آن
مستتر است استفاده می کنند..
از سوی دیگر استفاده از الفاظ رکیک و توهین آمیز نیز خشونت است که در
تلویزیون و سینمای کشور ما رواج پیدا کرده است این در حالی است که موضوع
برهنگی و سکس در آثار تلویزیونی و سینمایی سانسور شده اما برخی حرفها و
کلام نشان داده می شود که کاملا آزار دهنده و مروج خشونت است.
در برخی از این آثار روابط زن و مرد سرشار از کشمکش و خشونتهای کلامی و
آزارهای روانی است، در حالی که محتوای فیلمها باید اجتماعی، عاطفی و
آموزنده باشد تا یک دختر و پسر جوان این نوع روابط را بیاموزد.
البته طرح اینگونه مباحث از سوی نگارنده بدین معنا نیست که رسانه ها عامل
ترویج خشونت در جامعه هستند اما می توانند ناخواسته عامل تشدید آثار خشونت
می شود. از این رو بنیاد امید ایرانیان در پنجمین نشست از سلسله نشستهای
چالشهای رفع خشونت به ارتباط بین رسانه و خشونت می پردازد به همین دلیل پیش
از شروع این نشست گفتارها و یادداشتهایی از اصحاب رسانه و نمایندگان مجلس
در ارتباط با این موضوع در پایگاه خبری –تحلیلی امید منتشر شده است که در
ادامه می خوانید.
*رسانه و خشونت؛ چند نکته
دکتر حبیب الله معظمی
استاد علوم ارتباطات
1- رسانه هراسی
درمیان اندیشمندان مسائل اجتماعی و علوم انسانی بحثی روش شناختی و رویکردی
برای حل مساله وجود دارد که به یک پدیده یا یک موجودیت، بایستی به مثابه
یک مجموعه نگریست تا درک درست تر، کامل تر و واقع تری سوا و برتر از درک و
معنای تک تک اجزا و حتی جمع اجزا بدست بیاید. این رویکرد را من دست کم نزد
دانشمندان حوزه علوم ارتباطات و متفکران و نواندیشان دینی مشاهده کرده ام.
مثلا برخی نواندیشان دینی معتقدند برای درک درست تر و واقعی تر پیام و دعوت
الهی به رستگاری انسان بایستی مجموعه آیات قرآن را با هم دید تا اینکه
آیات قرآن را مجزا از هم تفسیر کرد. در علوم ارتباطات و در بحث از مفهوم
جدیدی به نام «حقوق ارتباطی» هم، صاحبان نظر بر این عقیده اند که به «حقوق
ارتباطی» به مثابه مجموعه ای از حق های ارتباطات با هم،بایستی نگریست که
البته این رویکرد مفهومی از این مجموعه می دهد که معنایی نه تنها فراتر از
هریک از حق های حوزه ارتباطات دارد بلکه حتی فراتر از جمع آنها دارد.
با این توضیح این نکته روشن می شود که رسانه را بعنوان یک موجودیت، یک
پدیده مدرن با تمام ویژگی های مثبت و منفی اش باید دید. نکند که تمرکز بر
روی رسانه بعنوان یک وسیله الگوساز و مروج خشونت موجب هراس از این رسانه
شود. این هشدار بخصوص درجامعه ای همچون جامعه ما که رسانه ها بلحاظ
برخورداری از قدرت و نهادینه بودن، درجایگاه ضعیفی قرار دارند، موجب هراس
از آن و تضعیف بیش از پیش آن می شود. بنابراین نشست های علمی تخصصی در مورد
رسانه ها به این مراقبت نیاز دارد که در نهایت به رسانه هراسی نینجامد.در
جامعه ما صداهای قدرتمندی وجود دارند که برای رسانه های جدیدی مثل ماهواره و
اینترنت هراس افکنی و ندای تحریم سرمی دهند که حاصل آن را می توان تئوری
عمل پارازیت پراکنانی که فراتر از خشونت، مرگ محیط زیستی می پراکنند،
قلمداد کرد.
درهرحال رسانه را بعنوان یک مجموعه، یک پدیده دارای رفتارها و کارکردها و
اثرات گوناگون و متعدد باید دید. اینکه بخشی از رفتارشناسی رسانه را به
رفتارکل رسانه تعمیم دهیم و آن را صرفا و یا بیشتر از بقیه رفتارها،
الگوساز و مروج خشونت بدانیم، انحراف از شناخت واقعی رسانه و هم خشونت است.
2- بازنمایی و الگوبخشی
رسانه پدیده خاصی است که هم واقعیت را نمایندگی و باز عرضه و بازنمایی می
کند و هم توامان مبادرت به الگوسازی و ترویج یک رفتار می کند. این دوجنبه
در فعالیت رسانه ای، به هم نزدیکند و یکدیگر را تقویت می کنند. یک فعالیت
رسانه ای که در واقع بازنمایی واقعیت است می تواند مروج و الگوبخش هم
باشد.گاه مرز میان این دو چنان محو می شود که شناسایی و تشخیص تمایز این دو
از یکدیگر، سخت می شود. مجموعه تلویزیونی که زن را بعنوان جنس دوم تحت
فرمان جنس اول نشان می دهد هم بازنمایی از وضعیت جامعه است و هم الگودهنده و
مروج این تفکر غلط می تواند تلقی شود. در هر صورت این دو کارکرد به هم
نزدیک می شوند. اما آنچه مهم است توجه و تقویت وجه بازنمایی رسانه است.
رسانه هرقدر به واقعیت نزدیک باشد و به درستی و صحت گزارش بدهد یعنی همان
جنبه بازنمایی واقعیت، در کمک به حل مسائل، تواناسازی افراد در نقش آفرینی
درست و رسانه به وظیفه خود عمل کردن، موثر واقع شده است. ضمن اینکه درهر
حال نقش مثبت الگو سازی و هدایت رفتار جامعه از سوی رسانه را نمی توان
نادیده گرفت. نمونه آن الگوبخشی و تصحیح رفتار خانواده ها از سوی رسانه ها و
فیلم وها و سریال ها در داشتن تعداد فرزند مطابق با سیاست های جمعیتی هر
کشور است یا هدایت مصرف و سبک زندگی افراد جامعه مطابق با شرایط اقتصادی
کشور است. این موارد لزوم نگاه مثبت داشتن به جنبه الگو سازی رسانه را
گوشزد می کند.
3- محصول و مولد خشونت
رسانه ها هم می توانند مورد خشونت قرار بگیرند و هم خود تولید کننده خشونت
باشند. سبک و شکل اعمال خشونت علیه رسانه ها در دنیای امروز با گذشته
تفاوت کرده است. این تفاوت بگونه ایست که مشاهدۀ اعمال خشونت علیه رسانه ها
را برای عده ای سخت ساخته است. اگر زمانی رسانه ها در معرض برخورد مستقیم و
فیزیکی برای اطلاع رسانی خود واقع می شدند تا روشنگری و بیان واقعیت را
متوقف سازند و یا آن را با ممیزی انجام دهند، اکنون این اعمال ممیزی به
صورت نرم صورت می گیرد که نتیجه آن با شرایط قبل یکی است.خشونت نرم جای
خشونت سخت را گرفته است. بنابراین رسانه خود از خشونت چه مشهود چه غیر
محسوس تاثیر می پذیرد و خود کماکان سوژه خشونت است. از سوی دیگر رسانه
تولید کننده خشونت است. در جایی که برای گرفتن اجازه فعالیت رسانه ای
بایستی صف پنج ساله را طی کرد نوعی خشونت نامحسوس اتفاق می افتد زیرا فرد
از حق خود و تحقق خواسته اش محروم است همچون کودک لازم التعلیمی که فرضاً
پنج سال بایستی منتظر باشد تا امکانات اجتماعی و حکومتی برای سواد آموزی او
فراهم شود. در اینجا خشونت در قالب محرومیت خود را نشان می دهد.
4- بازتعریف
خشونت و رسانه تابع شرایط محیطی اند و نقش هریک از رسانه ها در نسبت میان
رسانه و خشونت نیازمند بازخوانی است. میزان تاثیر، دایره نفوذ ، و ...
رسانه ها با یکدیگر متفاوت است.خشونت بستگی به شرایط محیطی و نوع جامعه
سطوح گوناگونی دارد. در بررسی نسبت خشونت و رسانه و مولفه های دیگری در این
میان مثل جنسیت، توجه به این تفاوت ها و عوامل شناسی و زمینه شناسی ها می
تواند به درک درست و کامل ناهنجاری و کجروی و ارائه راهکار موثر و مناسب
برای آنها کمک کند. اگر از منظر«بودن و نبودن»، از خشونت تعریفی داشته
باشیم مساله تاحدود زیادی قابل حل است. آیا در تعریف خشونت در دنیای امروز
صرفا می توان به برخورد فیزیکی و مرگ و نابودی اکتفا کرد و آن را به همین
تعریف کرد و آنها را رفتار خشن نامید. به نظر مفهوم خشونت، سطوح ، اشکال،
گستره و دایره نفوذ، میزان قدرت و رابطه همه اینها با محیط و شرایط
پیرامونی و نسبت همه این متغیرها با رسانه نیازمند بازخوانی است. امروزه
انسان ها با حق های خود زنده اند نه با جسم خود.. برخورداری و داشتن حقوق و
مهمتر از همه امکان تحقق این حقوق. یا اینکه فردی به معنای زنده بودن،
وجود دارد اما این سایه ایست از او زیر سایه محرومیت ها، آیا می تواند در
حوزه تحلیل خشونت قرار بگیرد؟ فردی که محروم است و از امکانات برخوردار
نیست همچون فردی است که وجود ندارد. اینها همه ملاحظاتی است درباره لزوم
بازتعریف ها وبازبینی ها.
در این مجال بسیار کم، بیش از این نمی توان نوشت تا فرصت کافی بعد.
قانون ، رسانه و خشونت
مسعود حیدری
مدیر عامل خبرگزاری ایلنا
خشونت در لغت به معنای تندی، خشکی و سختی است و معمولاً افراد یا گروه ها به عنوان" ابزاری کنترلی" به خشونت متوسل میشوند.
اشکال بروز خشونت نیز به صورت عریان، پنهان و نمادین است که هریک از این صورتها در جای خود قابل بررسی است.
معمولاً خشونت برای ترویج و بروز به ابزار یا ابزارهایی نیاز دارد که
عموماً خشونت به شکل فراگیر آن می تواند به کمک رسانه یا رسانهها ترویج
شود.
پخش یک فیلم خشن و یا ترغیب به انجام خشونت و رفتارهای خشن از طریق
تئوریزه کردن آن در رسانههایی نظیر روزنامهها، رادیو و تلویزیون و
شبکههای اجتماعی و غیره همه و همه از شیوههایی است که میتواند به باز
تولید و نشر رفتارها و عکسالعملهای خشن به صورت خواسته یا ناخواسته کمک
کند.
آنچه مسلم است ترویج خشونت با هر روش و نیتی که صورت گیرد و از هر ابزاری
که برای نشر آن استفاده شود خواه ناخواه گریبانگیر مروجان نیز خواهد شد و
اینگونه است که در برههای خشونت به بازتولید خود در برابر مروجان خواهد
پرداخت.
شاید برای فهم بهتر موضوع بهترین مثالی که میتوان آورد مقایسه خشونت با
آتش است، بدینمعنا که هرگاه آتش از کنترل بشر خارج شده و بیمحابا خود را
باز تولید کرده است، جز ویرانی و خاکستر کردن همه هست و نیست انسان ها
نتیجهای نداشته است. از دیگر سو باید اذعان داشت که رسانهها میتوانند
کارکردی معکوس آنچه مختصراً بدان پرداخته شد را نیز داشته باشند.
یعنی نه تنها به ترویج خشونت و اثرات زیانبار و خانمانبرانداز آن
نپردازند بلکه به مقابله با ترویج خشونت بپردازند و نوع بشر را از اثرات
مخرب و بنیان برانداز رفتارهای خشن آگاه نمایند.
اما خود رسانهها در این راه یعنی مقابله با خشونت یا رفع آن میتوانند با
چالشها و حتی تهدیدات جدی مواجه باشند که ذیلا به برخی از این چالشها و
موانع اشاره خواهد شد.
1-مقابله عوامل خشونت آفرین با رسانهها:
اگر خشونت به صورت سازمان یافته و با عقبه فکری و اعتقادی از سوی گروه یا
گروه هایی در یک جامعه انسانی ترویج شود، فارغ از اینکه پایگاههای فکری و
عقیدتی این نوع رفتارهای خشن کجاست و چیست، میتواند برای رسانه یا
رسانههایی که عزمشان را برای رفع و دفع خشونت از آن جامعه جزم کرده اند،
تهدیدآفرین و چالشزا باشند.
به ویژه آنکه اگر این گروههای سازمان یافته منافعی پنهان در پس این رفتارهای خشن داشته باشند، موضوع پیچیدهتر خواهد شد.
2-موانع درون سازمانی برای یک رسانه:
مطابق آنچه شرح داده شد و به دلیل تهدیدات ناشی از کارکرد گروههای فشار و
گاهاً سازمان یافته و تهدید منافعی که آنها در پس ترویج خشونت دارند،
رسانهها برای پیشگیری از درگیرشدن با عواقب بعدی مقابله با ترویج
خشونتهای سازمان یافته، عمدتاً دچار خودسانسوریهایی میشوند که این امر
موجب میشود تا یک رسانه از عمل به مسئولیت اجتماعی خود بازبماند.
این بدان معنی است که رسانه بدون کمک افکار عمومی و بدون همراهی آن نخواهد توانست توفیقی در خصوص رفع یا دفع خشونت داشته باشد.
3- عدم حمایت قانون از رسانه در برابر خشونت:
موازین و چارچوبهای قانونی در یک جامعه میتوانند ایفاگر نقش بیبدیلی در حمایت از رسانههای طغیانگر در برابر خشونت باشند.
آنجا که قانون به روشنی تکلیف مقابله با خشونت را مشخص کرده و رسانه ها
برای آگاهی بیشتر افکار عمومی به نفش روشنگرانه خود عمل میکنند و با
استناد به نص صریح قانون عاقبت خشونت و خشونتگرایی را ترسیم مینمایند،
ابهامی برای مهار رفتارهای افراطی و خشن باقی نمیماند، بویژه آنکه افکار
عمومی هم مسیر را برای مقابله با اینگونه رفتارها باز میکند. اماآنجا که
قوانین دارای ابهاماتی است یا اساساً موضع قانون تنها موضع سکوت است، دیگر
نمیتوان توقع داشت رسانه بتواند به ماموریت خود در رفع خشونت عمل کند.
4- تاثیرپذیری حاکمان و نخبگان جامعه از رفتارهای خشن:
علیالقاعده رفتارهای نخبگان و تصمیمگیری حاکمان در یک جامعه میتواند
الگویی قابل لمس و البته تعیینکننده برای تکتک افراد یک جامعه باشد، به
ویژه آنکه در عصر ارتباطات جزئیترین این رفتارها و تصمیمات نیز بدون هیچ
حد و مرزی در معرض الگوگیری و قضاوت مردم قرار میگیرد. لذا اگر سرآمدان یک
جامعه در برابر یک رفتار خشن سکوت کنند یا آن را تایید نمایند و یا حتی با
مماشات با چنین رفتارهایی مواجه شوند، بدیهی است که در چنین جامعهای،
رسانهها در عمل به وظایف خود در برابر مروجان خشونت در جامعه بیپناه و در
عین حال آسیبپذیر خواهند بود.
نتیجه اینکه در صورت فقدان آگاهی در یک جامعه و عدم حمایتهای قانونی لازم
و ضروری از رسانههای منتقد و مخالف خشونت و همچنین بیتفاوتی نخبگان یک
جامعه رسانهها نه تنها نمیتوانند توفیقی در رفع خشونت داشته باشند بلکه
خود به اولین و بزرگترین قربانی خشونت بدل میشوند.
*مرز باریک
جواد دلیری
سردبیر روزنامه اعتماد
رسانه ها در مرز باریکی حرکت می کنند . رسانه ها
همانند آینه اند ، باید عینا و همانند آینه واقعیت حیات را منعکس کنند نه
از آن بکاهند ونه بر آن بیفزایند ، بر این اساس شان رسانه ها آینه بودن است
و آینه هم باید نقش رخ جامعه را راست بنماید و تا حد ممکن باید زنگار از
چهره بزداید تا بخوبی گواه زیباییها و زشتیهای جامعه باشد .اما این همه
ماجرا است ؟ آیا چون رسانه همانند آیننه است باید رویدادهاى خشن مثل انتشار
تصاویر اعدام، قتل، تجاوز، نزاع هاى خونین، آتش زدن یک گروگان یا حتی
ماجرای سیاستمداران و رفتار های ناهنجار اجتماعی را منتشر کند ؟ برخی
معتقدند انتشار عمومى صحنههاو مطالب خشن به صورت تصویر یا توصیف جزء به
جزء بازنماى رویداد خود نوعی خشونت است .درمقابل طیفی اندک ترمی گویند که
رسانه بازتاب دقیق رویداد است و خشونت هم بخشى از واقعیت خبر است که باید
صادقانه و به تمامى آن را انعکاس داد، این خود مخاطب است که واکنشش را در
برابر آن تنظیم خواهد کرد.شفافیت اطلاع رسانی و روشنگری اجتماعی و سیاسی
گاهی این پرسش ها را مطرح می کند که پاسخ به ان شاید کمی سخت باشد.
بگذارید از زاویه ای دیگر این موضوع را بررسی کنیم .
1- با رسانه ها ، انسانها ، انسانهایی دیگر می شوند و عادات ، اندیشه ها ی
تازه ای می آموزند .رسانه ها بدون هیچ مجوزی خود به درون خانه ها می آیند ،
حریم خانه ها را می شکنند وآنچه خود می خواهند به ساکنان خانه القا می
کنند و آنان را در بمباران اندیشه ها ، وسوسه ها و تلقین ها قرار می
دهند.رسانه ها و بویژه مطبوعات قسمتی از محیط پیرامون ما را تشکیل می دهد و
این قسمت چنان فعال ، موثر و کارآمد است که افراد دیگر محیط را نیز زیر
پوشش قرار می دهد.بنابراین هرگز نمی توان تاثیر رسانه ها را بر ذهن آدمیان
مورد تردید قرار داد ، زیرا خواندن رفتارهای خاص در مطبوعات باعث تقلید آن
می شود
2- هرگاه پرونده ها و قضایای بزرگ سیاسی ، فضای جامعه را فراگرفته، نقش و
کارکرد مطبوعات نیز اهمیت و حساسیت دوچندان پیدا کرده است. دامنه این
حساسیت در نگاه افکارعمومی به مطبوعات تا آنجا افزایش یافته که آحاد مردم
در کنار قضاوتی که نسبت به اصل ماجرا دارند داوری و ارزیابی جداگانه ای
درباره رسانه پیدا می کنند.مطبوعات و رسانه ها، برخلاف برخی پندارها و
برداشتهاعصر«گردش آزاد اطلاعات» را با قواعد و لوازم قانونمند آن پذیرفته
اند و هیچ عضو فهیم خانواده مطبوعات در این قانون برآمده از خرد و منطق
تردید نمی کند که برآیند کار اطلاع رسانی در عین تأمین منافع ملی باید حریم
امنیت و مصالح عمومی را پاس دارد. اما در مقابل،«خانواده خبر» نیز این
انتظار به حق را دارند که موازین و مصالح امنیتی به گونه یی در تصمیم
سیاستگذاران جاری شود که حق دانستن مردم و اصل آزادی اخبار لطمه نبیند و
قوانین ناظر بر تعامل اهالی مطبوعات و امنیت به درستی و آنگونه که روح
قانون اقتضا می کند، تفسیر و تعبیر شود.
3- طیفی از مطبوعات بیش و پیش از هرچیز، تلاش و انرژی خود را وقف افشاگری و
انتشار مطالب تند و تیز که برخی آن را رواج خشونت چه سیاسی ، چه اقتصادی و
چه اجتماعی ارزیابی می کنند در هر ماجرایی می کنند ، اما افشاگری به
مفهومی که در ادبیات این طیف از ژورنالیست ها رایج شده، مفهوم حقیقت جویی
از آن مستفاد نمی شود. تجربه گذشته و حال افرادی که در مقام افشاگر ظاهر می
شوند، نشان می دهد که آنها ملاک و معیار روشنی از حقیقت وصواب در دست
ندارند و در چارچوبی که عمل می کنند رفتارشان بیشتر به شایعه سازی و جریان
سازی نزدیک است تا اطلاع رسانی و تنویر افکار عمومی. «شبه خبرهای» آنها از
پرونده ها به انواع اتهام، افترا و عناصر غیراخلاقی آمیخته است که صداقت و
امانتداری شان را در نگاه هر ناظری نقض می کند، نوشته هایشان، داستان واره
ای است که اجزای آن هیچ تناسب و سنخیتی باهم ندارد، آسانترین راه سنجش
محصول ژورنالیستی این افراد، تأمل در پرسشهای انبوهی است که گفته ها و
نوشته های این طیف بر می انگیزاند.این روش خود نوعی ای خشونت است که روح و
روان جامعه را بر هم می زند و مردمان را عصبانی می کند و به نوعی تولید
نفرت می کند
4ـ روشنگری در مطبوعات از مرز باریکی بین شایعه و داوری می گذرد. متعهدین
به مبانی روشنگری در مطبوعات، همواره دغدغه تطبیق اخبار با واقعیت را
دارند. اینان همواره نگاه ناظر افکار عمومی را بر روند کار خود جاری و ساری
می بینند، در الگوی روشنگری، خبرنگار و سردبیر اجازه بزرگنمایی، کوچک سازی
و قلب و تحریف اخبار له یا علیه افراد را ندارد، متهم را در قالب و محدوده
اتهاماتش می شناساند و بس. در مشی روشنگری، روزنامه نگار وظیفه اساسی
دیگری نیز دارد و آن اینکه نگاه انفعالی به حوادث را کنارنهاده و به دنبال
یافتن ریشه ها و علل بروز پدیده هایی مثل فساد است.اینجا هم اگر دقت نشود
انتشار خیلی از اخبارخام می تواند بر امنیت روانی جامعه تاثیر دارد
5ـ گاهی رسانه چهره یک بولتن را به خود می گیرد و در اعلام اخبار ماجرا
منتظرنظر محاکم و مراجع رسمی نمی ماند، خود به تنظیم کیفرخواست و چیدن
فهرست اتهامات، بازجویی و مؤاخذه از افراد و نیز صدور حکم مبادرت می کند.
مطبوعاتی به این نقش رو می آورند که اولاً شأن قیمومیت و آمریت برای خود
قایلند. ثانیاً ناکامیها و شکستهای میدان رقابت خبری و سیاسی آنها را به
چالش با فضای موجود وادار کرده است. فرو ریختن، ناامن سازی و برهم زدن حریم
ها و قواعد بازی در دستور کار آنها است.
6.بکارگیری خشونت(چه خبر حادثه ای و ماجرا جویی باشد چه رفتار ناهنجار
سیاسی و اجتماعی ) در رسانه ها و مطبوعات بویژه ممکن است تمایل مشاهده
کننده را نسبت به انجام اعمال خشونت زا ، تضعیف یا تقویت نماید ، بنابراین
مشاهده رفتار خشونت آمیز موجب تکرار خشونت می شود.استفاده بیش از اندازه از
خشونت (از هر نوع آن)توسط مطبوعات نه تنها به رسالت رسانه ای کمکی نمی
کند بلکه واکنش منفی افکار عمومی را به همراه خواهد داشت .امروزه مطبوعات
با ارائه مستمر اطلاعاتی درباره آشفتگی های جامعه موجب بروز نوعی تشویش
واضطراب در بین خوانندگان خویش می شود .هر چند ممکن است نوعی تسکین موقت با
خواندن مطالب خشونت آمیز ، فراهم شود اما پایدار نیست
قرار گرفتن مستمر انسانها در معرض پیام های خشونت زا ، سبب خو گرفتن
بدانها می شود و آنرا عادی تلقی می کنند و نسبت به آن بی تفاوت می شوند و
در نهایت عدم تعادل روانی را به ارمغان می آورند .بهره گیری از خشونت در
مطبوعات تا حد تنویر افکار عمومی سنجیده و قابل تحسین است اما خارج از
چارچوب ، رسانه را از هدف اصلی خویش دور کرده و موجودیت خود و جامعه را
با خطر مواجه می سازد.این چنین مرز حرکت رسانه ظریف و باریک است .ماباید
مراقب باشیم
عضو هیات رئیسه مجلس :برنامهسازان صداوسیما گاهی رفتارهای سلیقهای انجام میدهند
عضو هیات رئیسه مجلس می گوید گاهی با رفتارهای سلیقه صدا و سیما روبرو هستیم.
حسین سبحانینیا در گفتوگو با پایگاه خبری-تحلیلی امید، درباره راهکار و
میزان موفقیت صدا و سیما در مقابله با خشونت در اجتماع گفت: صدا و سیما
میتواند یکی از مهمترین بازوها در مقابله با ترویج خشونت و فرهنگسازی در
اجتماع باشد.
وی افزود: البته صدا و سیما در بسیاری از مواقع به خوبی کار خود را انجام
میدهد اما نمیتوان این موضوع را نیز نفی کرد که گاهی ما با رفتارهای
سلیقهای روبرو میشویم.
سبحانینیا خاطرنشان کرد: برای مثال در یک برنامه تحلیلی ممکن است که
کارشناسان اصلحتری برای آن موضوع خاص وجود داشته باشند اما بنا به
ارتباطات و یا صلاحدیدهای برنامهسازان ما با اعمال سلیقه به جای رفتار
ضابطهمند روبرو میشویم.
این نماینده مجلس نهم تصریح کرد: به نظر نمیرسد در این حوزه خلاء قانونی
وجود داشته باشد و خود صدا و سیما آزاد است تا با تولید و نمایش
برنامههایش وظایف خود را به انجام برساند.
عضو هیات رئیسه مجلس تاکید کرد: وظیفه این رسانه فرهنگسازی، آشنایی نسل
آینده با مبانی و آرمانها انقلاب و سبک زندگی اسلامی است. نمیتوان گفت
صدا و سیما رهیافتهایی نداشته است اما نمیتوان رضایت کامل نیز از عملکرد
آنها داشت.
اسماعیل جلیلی:نمایش بیپرده خشونت در رسانهها باعث ترویج پرخاشگری در جامعه میشود
عضو فراکسیون رهروان ولایت می گوید :نمایش بیپرده و بدون برنامههای
تحلیلی و بازدارنده برخی وقایع و تکرار آنها باعث ترویج خشونت میان کودکان و
نوجوانان میشود.
اسماعیل جلیلی در گفتوگو با پایگاه خبری-تحلیلی امید،درباره راهکارهای
رسانهها برای جلوگیری از خشونت در جامعه گفت: انتشار برخی رخدادها در
رسانهها میتواند دلیلی برای ترویج خشونت باشد. اما اگر این اتفاقات به
گونهای در رسانهها منعکس شوند که با تحلیل روانکاوانه همراه شوند برای
جامعه میتواند مفید نیز باشد.
نماینده مسجد سلیمان اظهار داشت: اما در رسانههایی که بدون تأمل خشونت را
بطور مکرر منتشر میکنند، قبح آن کار را از بین میبرند و باعث ترویج رفتار
خشن در جامعه میشوند.
وی افزود : انعکاس صریح و بیپرده بسیاری از اتفاقات تاثیر منفی بر جامعه
خواهد گذاشت، پس صرف انتشار یک خبر بدون تحلیلها و روشن کردن اذهان راجع
به اثرات سوء آن تاثیر زیانباری همراه خواهد داشت.
جلیلی تصریح کرد: مهمترین راهکار رسانهها برای مقابله با ترویج خشونت
آموزش جامعه است. به ویژه آموزش کودکانی که با خانواده و جامعهای روبرو
است که تحت تضاد جدی فرهنگی و هنجاری قرار گرفته است.
وی ادامه داد: بنا به شرایط امروزی، خشونت در حال تبدیل شدن به بخشی از
زندگی کودکان و نوجوانان است. و اساس توجه رسانهها به ویژه صدا و سیما
باید به این طیف سنی باشد زیرا اگر این رفتار در کودکان نهادینه شود باید
در انتظار نسلی پرخاشجو و خشونت طلب در آینده بود.
عضو فراکسیون رهروان ولایت خاطر نشان کرد: صدا و سیما به عنوان یک رسانه
گسترده که در دورترین نقاط نیز مورد توجه قرار میگیرد و تاثیرگذار است،
باید با دقت بیشتری برنامههایش را انتخاب کند. نشستها و گفتوگوهایی که
با موضوعات اجتماعی و خانواده انجام میشود مثبت است، اما همه این بحثها
با نمایش یک فیلم سینمای خشن تحت الشعاع قرار میگیرد. به نظر من در صدا
وسیما باید در مورد انتخاب فیلمها و انیمیشنهایی که پخش میشود دقت
بیشتری صورت پذیرد.