نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

یا من رئیس اقلیم یا نابودی اقلیم کردستان؟

عرفان قانعی فرد*: همیشه مرام و عقیده مسعود بارزانی این بوده است که یا باید من برنده بازی باشم و یا اینکه کسی حق بازی ندارد و با این عقلانیت و توهم که او فردی بسیار مهم است همیشه خواسته است که بیشترین سهم را در عرصه سیاست داشته باشد؛ دیگر کردستان یا عراق تفاوتی ندارد زیرا در درک و فهم ابعاد خودبزرگ بینی و خود مهم بینی او، شاید روانشناسان هم عاجز بمانند.
  


در طی تاریخ معاصر کردستان عراق، هر وقت آزادیخواهان و یا احزاب کردی و یا مبارزان راه آزادی خواستند علیه صدام حرکتی انجام دهند، اگر از بارزانی دعوت می کردند که سهیم باشد، قطعاً با شکست روبرو می شدند زیرا وی چند ساعت بعد کل حزب بعث و استخبارات صدام را از روند ماجرا آگاه می کرد، خیانت او به طالبانی و احمد چلبی و... در دهه 90 معرف خاص و عام هست، یا دستگیری و اعدام افراد وابسته به حزب مالکی(نخست وزیر قبلی عراق) و... . چه بسیارند افرادی که خود ترور کرد یا به دست بعث سپرد و اعدام شدند و یا حتی دستور تیربارانشان را صادر کرد. نمونه های زیادی هم از پدرش هست که هرگز حاضر به تحمل رقیب قوی تر از خود نبود و هم علیه قاضی محمد خیانت کرد و به دامان ک گ ب رفت و هم عشایر کرد را تیرباران کرد و هم در مسکو هم هر وقت کسی علم مخالفت با او را بر می داشت، ترور می شد. مسعود بارزانی هم در این چند سال، بارها و بارها این تجربه تلخ را تکرار کرده است و نمونه آخرش همان ترور جوهر نامیق بود که باورش این بود با عقلانیت عشایری و روستایی نمی توان رهبری کرد.

همیشه در پروسه آزادی عراق از 1991 به بعد، بارزانی اول سراغ دشمنان می رفت تا متحدان و همیشه هم به بهم زدن و ویران کردن و تحت کنترل کردن امور اندیشیده و برای خدو و قبیله اش فریب افکار عمومی و تبلیغات گستره و تجارت با نام کرد و کردستان را در اولویت ماجراها دارد.   

این روزها پس از ورشکستگی سیاسی بارزانی و انزوای سیاسی مسعود بارزانی [از تحریک پژاک علیه ایران، تحریک کردهای وابسته به خود علیه سوریه، خندق کندن به دور کوبانی، دشمنی با کانتون های کردهای سوریه، همراهی با میت ترکیه، دست بوسی اردوغان علیه پ ک ک، تلاش برای عدم موفقیت پ ک ک در انتخابات، تحریک دمکرات کردستان ایران برای شروع جنگ برادر کشی علیه پ ک ک، همراهی با داعش و آوردن آنها به داخل خاک عراق، تسلیم شنگال به داعش، تجاوز به کرکوک، فتنه گری علیه مالکی، فراری دادن معاون قبلی رئیس جمهور عراق با توجه به پرونده وی در دادگستری عراق، اختلاس در وزارت دفاع و نفت، فروش غیرقانونی نفت، دست داشتن در ترور دانشمندان هسته ای ایران به دستور اسرائیل، به کار بردن گروه های مسلح معاند ایران در تلویزیون های باس نیوز و روداوو، اهانت به مقدسات سیاسی و فرهنگی ایران به زبان کردی و...] همچنان اصرار دارد به هر قیمتی که هست، آن کرسی را حفظ کند.

‌به محض کسالت جلال طالبانی، فوراً شایعه کرد که وی وفات یافته و با کینه ورزی می خواست که نام و سابقه طالبانی را خاموش کند البته مسبوق به سابق هم هست. سال 1388 هم به محض انتشار جلد اول کتاب خاطرات طالبانی خودش و مافیای رسانه ای اش با جلب نظر نماینده طالبانی، به هر پرونده سازی دست زدند تا در انتشار جلد دوم آن خلل ایجاد کنند هرچند در این زمینه هم نماینده طالبانی سعی دارد در رسانه ها با مطرح کردن 1-2 کتاب چند صفحه ای، سایه ای مجازی بر آن کتاب درست کند و دل بارزانی را راضی نگه دارد اما فراموش می کند که در هتل استقلال تهران، 50 هزار دلار نقد از طالبانی برای ترجمه جلد دوم اخاذی کرد و سپس رابطه مولف کتاب را منزل مام جلال را می خواست تحت کنترل داشته باشد. از این زمینه ها، اجاق مسعود بارزانی روشن است و مداحان زیادی دارد که برای یک مشت دلار دست به هر خیانت و جنایتی می زنند.

سپس هوس ریاست جمهوری عراق را در سر پروراند اما طمع او به خیال خام ماند، نه شیعیان و نه سنی ها و نه کردها وی را قبول نداشتند حال بماند که تحصیلات ابتدایی هم ندارد و یک شخصیت فاقد عقلانیت، دانش و صلاحیت چرا باید بر کرسی ریاست کردها تکیه بزند، کسی معنی اش را نمی داند. اما در میان چهره های سیاسی عراق جدید پس از 2003 وی را دوست استخبارات صدام می شناسند و کردها هم همیشه ادعاهای توخالی او را در تاسیس کردستان مستقل که هر 10 دقیقه یک بار اعلام می کند، به سخره می گیرند. چون او می خواهد که بارزانستان درست کند و اقلیم شاهنشاهی بارزانی، اما مردم کرد هم چنین اجازه ای به وی ندادند و الان هم تهدیدهای پنهانی اش دوقسمت کردن کردستان است و در ظاهر هم می گوید که من سابقه تاریخی و دوران پیشمرگه ای ام را فدای مقام نمی کنم. اما در واقعیت امر، او 2 روز هم پیشمرگ نبوده و در عمرش جز با دوربین و از روی نقشه، میدان جنگی را ندیده است.

یا من رئیس اقلیم یا نابودی اقلیم کردستان؟

 پدرش- مصطفی بارزانی- هم عینا چنین بازی می کرد؛ از زبان مردم کرد حرف می زد اما وقتی خودش مشغول مصاحبه بود و چپق می کشید، سربازان دلاور ایرانی و ساواک حرکت مسلحانه کردها علیه حکومت مرکزی عراق را از 1961 تا 1975 مدیریت می کردند و پس از قرارداد الجزایر هم اولین نفر بود که به کرج گریخت و دو سوم پولهای ذخیره شده در بانک سوئیس را هم اختلاس کرد و به دستبوس شاه رفت اما وقتی شاه از ایران خارج شد، فورا مصاحبه ای کرد و گفت که شاه به کردها خیانت کرده! همان فرصت طلبی را هم مسعود بارزانی دارد، تا وقتی که صدام حسین در قدرت بود، روابط او با صدام و استخبارات و بعث، امروزه در سندها هست، اما خود را آزادیخواه می نامد، شنگال را به داعش تسلیم کرد، اما وقتی ایران به کردها کمک کرد تا کردستان را از سقوط نجات دهد، فورا مانند دن کیشوت جلو دوربین رسانه ها سبز شد و خود را قهرمان راستین فیلم های خیالی نامید و جنایت بعدی هم تاراج همه سلاح هایی اهدایی کشورهای جهان برای مقابله با داعش بود که همه را انبار کرد و از کردها به سرقت برد.

کردها 31 اوت 1996 را به یاد دارند که سلاح ایرانی را هم در اختیار داشت اما در مقابله با اتحادیه میهنی کردستان شکست خورده بود و 1 نفر وابسته به بارزانی در اربیل هم نبود اما نمی خواست شکست را بپذیرد، سپس به خیانت بزرگ تاریخ دست زد و به صدام پناه برد و کردها را قتل عام کرد و امروز هم که رؤسای مختلف قبایل بعث و صدام از او تشکر می کنند که از ایشان دفاع می کند؛ هرچند که از قطر همین روزها نزد بارزانی آمدند و ان هم نوعی دخالت در امور داخلی کشور عراق است و هدف قطر تشویق بارزانی به محافظت از داعش و همکاری امنیتی با ایشان است و هدف کشورهای حوزه خلیج فارس تشویق بارزانی به ایجاد فضای دشمنی با حکومت مرکزی عراق است اما نظر و سیاست ایران(که در دیدار سردار قاسم سلیمانی با مسعود بارزانی ارائه شده این بود که)، همانا رابطه دوستی و صمیمی بر اساس منافع مشترک است و قطعا بارزانی هم نمی تواند به طور خود محور علیه سیاست ایران به عنوان مهمترین همسایه کردستان و حامی کردها، اقدام کند.(هرچند بارزانی همیشه به زبان کردی همه احزاب کردستان عراق را وابسته به قاسم سلیمانی می داند و حرکات و اعمال انان را بنا به تحریک سلیمانی توصیف می کند!).

امروزه هم همان فتح رسانه ها برایش مهم است. وقتی نیروهای YPG-PKK  و سپس اتحادیه میهنی کردستان در جنگ علیه داعش موفق شدند، فورا بیانیه داد و نمی خواست مردم پرچم حزب او را نبینند؛ گرچه نیروهایش بدون شلیک 1 گلوله فرار کرده بودند، اما او خواهان آن شد که پرچم کردستان باشد اما کسی با پرچم حزبی اش تبلیغ نکند. اما عراق امروز اگر حکومت مرکزی قدرتمندی می داشت قطعا باید او را دستبند زده به دادگاه عراق می بردند و در برابر رسانه های همه جهان، او را به خاطر مشارکت مستقیم در خلق جنایت شنگال دادگاهی می کردند که هزاران یزدیدی بی گناه به خاطر کینه توزی و حقارت این بلای کرد و کردستان، جان دادند!

امروز هم همه بعثی های صدام حسین تحت امر و اختیار او هستند، همه گروه های مسلح تروریست دمکرات و کومله و حتی پژاک و پاک و رزگاری هم تحت فرمان او هستند و از آنها علیه ایران استفاده ها خواهد کرد و داعش هم مستقیما از امکانات امنیتی دستگاه امنیتی او- پاراستن تحت مدیریت فرزندش مسرور- برخوردارند. نفت کردستان هم همچنان به تاراج می رود و مردم کردستان هم منتظرم ارسال پول از بغداد هستند و گرسنگی و بلا و بدبختی بر کردستان سایه افکنده است. باندهای فحشا و ترور در کردستان عراق تشکیل شده است و جوانانی هم راه غربت را در پیش گرفته اند. اما فرزندان بارزانی دست در حلق مردم کرد گذاشته اند و آنها را در اختیار منافع و مصالح خود گرفته اند و کردستان برایشان یک شرکت بارزگانی چند منظوره است. امروزه هم خود و قبیله اش می خواهند که تنها او باید رئیس اقلیم باشد و اگر او نباشد کل کردستان باید از بین برود و چون مانند پدرش این توهم را دارد که قبیله او با 3 ده و 2 قصبه، کل کرد و کردستان هستند!

یا من رئیس اقلیم یا نابودی اقلیم کردستان؟

کردها هر کجا باشند ایرانی اند و اگر کسی ضد ایران و ایرانی باشند، آخر و عاقبتی نداشته و نخواهند داشت. روزگارانی عبدالکریم قاسم هم علیه ایران و ایرانی افاضات می کرد اما آخر الامر تیرباران او را از تلویزیون به مردم جهان نشان دادند و سیاست مداحی و ریا و تقلب بارزانی و نیز سوداگری او با شبکه فاسد و مافیای امنیتی- فرهنگی برایش سودی دربر نخواهد داشت و هرچند کردستان عراق دارای قانون اساسی درست و احزاب مقتدر و شخصیت های سیاسی برجسته و مستقل نیست، اما کردستان و اراده مردم کرد، پیروز خواهد شد و افق آینده کردستان را روشن می بینم و آینده ای جز سرنوشت قذافی برای مسعود بارزانی متصور نیستم. هرچند در دیدارم گفت که برایش تاریخ مهم نیست اما در تاریخ از وی تنها به عنوان یک نوکر قدرت و یک جنایتکار یاد می شود که در عمرش فقط یک بار در مکتب بوده است و آن هم دوره 1 ساله جاسوسی در موساد اسرائیل. اما چندین جنایت از وی در تاریخ ثبت است و کردها در آینده خواهند آموخت.

* محقق تاریخ معاصر

انتخاب خبر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد