نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

نارنج سبز سیاسی اجتماعی تحلیلی

بررسی مطبوعات و نشریات فارسی زبان

نکوهشگران و ستایشگران بازار

احمد غلامی- تنها به فاصله چندروز تدریجا توافق هسته‌ای ماهیت سیاسی‌اش کم‌رنگ‌تر می‌شود و تأثیراتش از حیث اقتصادی جدی‌تر و عمیق‌تر می‌شود. کارشناسان اقتصادی از کشورهای غربی برای مذاکره با ایران یکی بعد از دیگری به تهران می‌آیند و قراردادهای تجاری مهمی منعقد می‌شود. ایران جذابیت‌های تازه‌ای پیدا کرده است. این تعبیر برودل که «اقتصاد به سیاست شکل می‌دهد»، عینی و علنی‌تر از هر زمان در برابر ما قرار گرفته است. پیامد سنجیده مذاکرات هسته‌ای، به‌رسمیت‌شناختن حق غنی‌سازی ایران بود. اما حالا با رفع تحریم‌ها، به‌تعبیر صاحب‌نظران علوم انسانی، پیامدهای ناخواسته پیشی می‌گیرند. دوران تازه‌ای در زندگی ما رقم می‌خورد. به قول آنتونیو نگری، هیچ دورانی برای فرارسیدنش آن‌قدر صبر نمی‌کند تا یکایک زندگان کاملا قانع شوند و اعلام آمادگی کنند.
  
پس از توافق هسته‌ای، ایران‌هراسانِ تا همین چندی پیش، انگار که خواب‌نما شده باشند، دریافته‌اند که ایران می‌تواند بازار خوبی باشد. هرچه باشد این کشور خاورمیانه‌ای، جمعیت جوان و تحصیل‌کرده‌ای دارد که می‌تواند نیروی کار مطمئن و ارزانی را تضمین کند. شهرنشینی‌اش نسبت به دیگر کشورهای منطقه گسترده‌تر است. منابع اولیه مناسبی هم برای سرمایه‌گذاری دارد. اگر بخت یار باشد، چنانچه گاز ایران به اروپا برسد، دیگر لازم نیست اروپایی‌ها مثل هر سال در آغاز زمستان، اماواگرهای روسیه را بپذیرند و ناز شرکت «گاس‌پروم» را بخرند. خلاصه‌ اینکه پس از توافق، ایران در نظر غربی‌ها به شکل بازاری تازه‌تأسیس جلوه می‌کند. مثل مرکز خریدهایی که به‌هرحال به زحمت یک‌بار دیدنش می‌ارزد.

اما این همه ماجرا نیست. در دوران هشت‌ساله احمدی‌نژاد، اقتصاد ایران به‌شدت انحصاری شد. مثل یک اشتباه ویرایشی، «بانک»‌ها جای خود را به «بابک»‌ها دادند. ارزش کار شدیدا افول کرد و رکود همراه با تورم بر سر بخش عظیمی از مردم سایه گسترد. بخشی از انحصارات به‌ناگزیر از شرایط تحریم‌ها ناشی می‌شد. حالا پس از دستیابی به توافق، اقتصاد ایران استعداد ویژه‌ای برای رقابتی‌شدن پیدا کرده است. مطمئنا بخشی از منافع حاصل از اقتصاد انحصاری دوران احمدی‌نژاد به رقابت میل پیدا می‌کند. و البته هستند عده‌ای که مهیای این سفره نیستند و نمی‌توانند به سودهای اندک و درازمدت قناعت کنند. این بخش مهم‌ترین منتقدان و معترضان اقتصاد پساتوافق ایران را شامل می‌شوند. چه‌بسا این نارضایتی به عواقبی در صحنه سیاسی نیز منجر شود. ممکن است بپرسیم که از این نمد، چه کلاهی گیر اکثریت ملت می‌آید؟ احتمالا اقتصادی باثبات‌تر خواهیم داشت. نرخ اشتغال هم بالاتر می‌رود. اما بی‌تردید، کالایی‌شدن حیات اقتصادی نیز شدت می‌گیرد. از جووانی اریگی- نظریه‌پرداز اقتصاد سیاسی معاصر- آموخته‌ایم که در گذار از اقتصاد انحصاری به رقابتی، نیروی کار، عامل تعیین‌کننده‌ای نیست. هرچند می‌تواند تأثیرگذار باشد. این احتمال هست که قطب‌بندی انحصار و رقابت به جدالی سیاسی بیانجامد. هرچه باشد از این پس محل حل‌و‌فصل بسیاری از امور سیاسی در بازار خواهد بود. آن‌هم نه بازاری سنتی یا ملی؛ بلکه بازاری جهانی. نفس همین اتفاق هم ماجراساز است. فعالان بازارهای سنتی و ملی با کنشگران بازارهای جهانی اختلاف منافع پیدا خواهند کرد. ما هنوز نمی‌دانیم که دولت چه برنامه‌ای دارد و دامنه تحولات سیاسی ناشی از توافق چقدر گسترده است.

آیا این تغییرات، آرایش سیاسی نیروهای داخلی را تغییر می‌دهد؟ پاسخ به این پرسش‌ها در شرایط فعلی ممکن نیست. قدر مسلم می‌توان گفت که ما به دوران تازه‌ای در شیوه حیات اقتصادی‌مان پا گذاشته‌ایم و فراموش نکنیم که دوران‌های تازه، نابهنگام‌اند و تعهدی به متقاعدکردن همه ما ندارند. آنچه در سیاست داخلی باید با دقت بیشتری مورد توجه مردم قرار گیرد اصیل بودن برخوردها و نظریات سیاست‌مدران است. وقتی پای بازار و سیاست در میان است همه نظریات سیاسی نکوهشگران و ستایشگران بازار را باید با موشکافی عمیق‌تری نگریست.

شرق/
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد