حسین واثق: صاحبنظران، انتخابات را بهترین سنجش و همهجانبهترین روش
شناخت جامعهشناسی سیاسی میدانند زیرا انتخابات بهترین فرصت برای بازیگران
سیاسی، افراد جامعه بهعنوان رأیدهندگان، نامزدها و رسانههای گروهی برای
تأثیرگذاری بر یکدیگر و نهادهای سیاسی است.
انسان
موجودی اجتماعی است و لازمه حفظ هویت انسانی، زندگی در جامعه انسانی است.
با پیشرفتهای مختلف در ابعاد زندگی انسانی جوامع بزرگتر تشکیل میشود.
بهعبارت دیگر عملاً گسترش اجتماعات و طبعاً پیچیدگی روزافزون زندگی انسان
بهطور مستمر جریان دارد. تشکیل دولتها و اتخاذ تصمیماتی برای اداره
جامعه، امری اجتنابناپذیر و الزامی میشود. این تصمیمات و اقدامات
حکومتها در سرنوشت تمامی افراد جامعه مستقیم یا غیرمستقیم تأثیر میگذارد.
طبیعی است که انسانها برای دفاع از منافع و استفاده بیشتر از امکانات
زندگی خواستار دخالت و مشارکت در امور مربوط به دولتها شوند که درواقع
اموری مربوط به زندگی آنان میباشد. بهطورکلی جامعه مدنی کلیه نمادها و
بازیگران مستقل از دولت را در برمیگیرد. حیطه گستردهای از سازمانهای
توسعه گر، داوطلبانه و رفاه خواه و همچنین تشکلهای حرفهای و سیاسی مستقل
از دولت را شامل میشود. جامعه مدنی چالشی است که وظایف و مسئولیتهای مهمی
را در برابر شهروندان و دولت تبیین میکند. مهمترین کارکرد یک جامعه مدنی
پرورش و تربیت افراد جامعه باروحیه دموکراتیک است. پیش از انقلاب اسلامی،
جامعه مدنی با سه اشکال اساسی روبهرو بود؛ نداشتن پیشزمینه سیاسی،
توسعهنیافتگی سیاسی و نداشتن فرهنگ سیاسی. در فرهنگ غرب مفهوم تکامل سیاسی
مترادف با مدرنیزاسیون است؛ اما بافت ویژه قدرت سیاسی در ایران نهتنها
محتوا و معنای این مفهوم، بلکه روندهای تکامل آن را نیز دوتکه کرده بود.
البته فرهنگ و تمدن غرب دو چهره دارد؛ یک چهره آن پیشرفت فناوری و شیوههای
نوین مدیریتی، تحقیق و دانش است که ما در چارچوب اصول و ارزشهای دینی و
فرهنگی خود میتوانیم از آنها استفاده کنیم و چهره دوم که چهره واقعی و
پنهان آن میباشد چهره امپریالیستی یا استعماری آن است که بهوسیله آن به
پیشرفت و توسعه دستیافتهاند.
ویژگی قدرت سیاسی در ایران قبل از
انقلاب؛ خودکامگی شدید، محافظهکاری تعصبآمیز، سودجویی و بدبینی بوده است.
قدرت سیاسی بهجای کوشش درراه نوسازی و افزایش ظرفیت خود و آمادگی برای
رویارویی با چالشها و مطالبات جامعه و اداره کشور؛ همواره در پی حفظ و
تحکیم خود بوده است. ساختار انحصاری، مطلقه و تمامیتخواه قدرت سیاسی پیوند
محکمی با نبود حکومت قانونمدار در ایران داشت. در ایران قبل از انقلاب؛
جامعه مدنی بهجای اینکه یک سرمایه بزرگ اجتماعی، ملی، قابل شکوفایی و
هویتبخش تلقی شود بهعنوان یک رقیب سیاسی و تهدیدی علیه حیطه قدرت تلقی
میگردید. در این دوران تلاشهای مستمری برای جلوگیری از آگاهی و رشد
حرکت-های فکری و فرهنگی و ممانعت از حضور مردم درصحنههای سیاسی و اجتماعی
صورت میگرفت. انقلاب اسلامی جهشی بهسوی مردمسالاری بود. یکی از آثار
مهم انقلاب اسلامی سیاسی شدن مردم و مردمی شدن سیاست بود؛ بهعبارتدیگر
سیاسی شدن مردم موجب مردمی شدن سیاست شد. انقلاب اسلامی ساختار سیاسی،
رابطه رهبران سیاسی و مردم، فرهنگ جامعه و شاخصهای جامعه مدنی را زیرورو
کرد و شاخصهای برتری چون مردمسالاری دینی را به فرهنگ سیاسی کشور افزود.
بعد از انقلاب اسلامی تصورات و خواستههای نوین و اصلاحگرایانه از جامعه
مدنی انتظار میرفت و ازاینرو تصادفی نیست که در همه کشورها، همزمان با
پیدایش جامعه مدنی نوین با پدیده تقویت هویت ملی و احساس اشتراک همگانی و
تعلق به ملت و پیکار برای تحقق آرزوهای بزرگ و سرنوشتساز که نشانه بازیابی
اعتمادبهنفس عمومی، در یککلام "آزادی ملت" بهعنوان آرمان جامعه
مواجهیم. آزادی استفاده از ابزارهایی است که از طریق آن مردم بتوانند در
زندگی سیاسی خود تأثیر عملی داشته باشند. آزادی مجموعه امتیازاتی است که
اهالی کشور برای مشارکت در حیات سیاسی جامعه بدان نیاز دارند. این امتیازات
بهصورت حقوق مدنی(حق رأی، حق داوطلبی و حق عضویت در احزاب و تشکلها) و
حقوق سیاسی (آزادی رقابت اندیشهها، آزادی انتخابات، آزادی تعیین
زمامداران) متظاهر میشود. آزادی سیاسی، آزادی فرد درصحنه سیاست و
بهبیاندیگر فقدان فشار سیاسی است. چیزی که مبرهن است این است که
برداشتهای متعدد از آزادی بیانگر تعدد مفهوم آزادی نیست بلکه حکایت از
تفاوت برداشتها از مؤلفههای آن دارد. اما قدرت،قدرت؛ توانایی تحمیل خواست
و اراده به دیگری یا دیگران است و عرصه سیاسی جامعه میدان کنش و واکنش
منابع مختلف قدرت است. قدرت مانند انرژی اشکال گوناگون دارد و باید مدام در
حال تبدیل از یک صورت بهصورت دیگر در نظر گرفته شود. زمانی که قدرت در
میان دستهها و گروههای اجتماعی اعمال میگردد قدرت ماهیتی اجتماعی پیدا
میکند و وظیفه گروههای اجتماعی این است که در این تغییر مشارکت نمایند و
وظیفه علوم اجتماعی این است که قوانین این تبدیلات را تعیین کند. میدان
سیاست را میتوان به یک سیستم بسته در علم فیزیک تشبیه کرد که در آن
بردارهای همجهت و مختلفالجهت نیرو بر یکدیگر تأثیر میگذارند و درنهایت
سیستم به تعادل میرسد. البته هدف از این نوشتار بحث در رابطه باقدرت و
منابع آن نیست بلکه به قدرت بهعنوان پارامتری کلیدی دررسیدن به یک جامعه
شکوفا نگاه میشود. در این نوشتار به تحلیل دو موضوع اساسی از دغدغههای
جامعه مدنی میپردازیم. بهطورکلی شکلگیری حاکمیت قانون و سیستم چندحزبی و
عدم محافظهکاری بیش از هر چیز به ثبات و امنیت عمومی و یک ذهنیت فعال و
اصلاحطلبانه در بازیگران سیاسی و اجتماعی نیاز دارد.
موضوع
اول:صاحبنظران، انتخابات را بهترین سنجش و همهجانبهترین روش شناخت
جامعهشناسی سیاسی میدانند زیرا انتخابات بهترین فرصت برای بازیگران
سیاسی، افراد جامعه بهعنوان رأیدهندگان، نامزدها و رسانههای گروهی برای
تأثیرگذاری بر یکدیگر و نهادهای سیاسی است. بر اساس تحقیقات صورت گرفته
درزمینهٔ انتخابات سیاسی؛ مردم بر اساس سه عامل تعلق طبقاتی، فکری و حزبی
رأی خود را به صندوق میاندازند. اغلب؛ دموکراسی انتخاباتی امروزی مبتنی بر
نظام حزبی است که نهتنها در معرفی نامزدها بلکه در منافع و سمتگیریهای
سیاسی نیز روشهای سازمانی در تمام روند انتخابات تأثیر اساسی دارند. اما
بههرحال عدم تطابق خواستههای مردمی و برنامههای نامزدها همیشه از مشکلات
نظامهای مردمسالار است. در اثر فقدان نظام حزبی و تأثیرگذار در ایران
اسلامی هنگام برگزاری انتخابات ثبتنام 600 نفر را بهعنوان نامزد شاهد
هستیم. در احزاب موجود نیز عدم وجود ائتلافهای داخل حزبی نمونهای بر عدم
فعالیت درونحزبی درست یا عدم تعریف کارکردی مناسب برای این تشکلهای مستقل
است.
موضوع دوم: هویت یک جامعه مردمسالار با درخواستهای خود از
نظام سیاسی کشور مشخص میشود. مطالباتی چون رفاه اقتصادی، قدرت
تصمیم¬گیری، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری از نظام سیاسی، توانایی اظهارنظر و
تفکر در تمام جنبههای مدنی که بهاختصار بهعنوان "آزادی اجتماعی"عنوان
میشود.در شرایط کنونی در بعضی از جنبههای رعایت آزادی مشروع اجتماعی با
مشکلاتی مواجه هستیم که نبض یک جامعه مردمسالار را در اختیاردارند و تأثیر
غیرقابلچشمپوشی بر زندگی اجتماعی مردم تحمیل میکنند.مردمسالاری یا
دموکراسی نظامی از پیشساخته با ماهیتی ایستا و تغییرناپذیر نیست و شکل و
طبیعت آن در سایه پرسش و آزمایش متحول میشود و تحول جزئی از گوهر آن است.
تردید نکنیم که سیاست هر جامعه با تمدنی که از آن برآمده است مناسبت دارد و
تغییر در سیاست منوط به تحولی است که برای تمدن پیش میآید. تمدنی که اینک
بر جامعه ما غلبه دارد بحرانهای فراوانی را از سر گذرانده است و امروز
نیز فارغ از بحران نیست. جامعهای تمدن ساز میشود که از نیرو و انگیزه
ذاتی سرشار باشد؛ انگیزهای که سبب تحقق تمدن و شرط بقا و پویایی آن است.
با
توجه به موضوعات مطرحشده باید بیشتر در مورد تصحیح جامعه مدنی فکر کنیم و
اهداف یک دموکراسی را با توجه به درخواستهای جدید از نو مشخص کنیم و یا
انتظارات قابلقبول و نیازهای رو به رشد را رصد کرده و بهتر بشناسیم. بعد
از انقلاب اسلامی با گذر از تفسیرهای متعدد در رابطه با جامعه مدنی؛ اینک
با در اختیار داشتن قدرت انتخاب در جامعه و فضای باز موجود باید با شناخت
تقاضاها، نیازها و مطالبات اجتماعی و فردی در پیشرفت و اعتلای جامعه مدنی
بیشتر فعالیت کنیم. کمبودها و تقاضاهای اجتماعی پارامترهایی هستند که باید
بحث و مرتفع شوند و مطالبات مدنی نیز باید به شیوه مناسب مطرح شوند تا
زمینه برای پیشرفت مهیا گردد و با توجه به تمام عوامل اشارهشده باید مسیر
یک حاکمیت انتخاب شود.
حسین واثق- فعال سیاسی دانشجویی اصلاحطلب دراستان اردبیل-پویش