جامعه امروز ایران نیز با یک چنین وضعی روبرو است. یعنی بیشتر نهادهای یک جامعه دموکرات را در اختیار دارد اما از آنان خوب استفاده نمی شود. برای مثال رسانه داریم ولی رسانه ها در شرایط بسیار سختی چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ فشارهایی از نهادهای خاص فعالیت میکنند. حزب داریم ولی فرهنگ حزبی نداریم. نمایندگان مردم چه در دولت و چه در مجلس توسط مردم انتخاب میشوند ولی چند سالیست که جناح حاکم سعی در حذف جناح مقابل دارد. این مسایل مربوط به بحث های جامعه شناختی میشود که چرا عده ای از مردم هنوز به احزاب بدبین هستند ویا چرا سرانه مطالعاتی ما بسیار پایین است. اتحادیه های صنفی قدرتمندی در کشور وجود ندارد و دلایلی دیگر که در حوصله این نوشتار نمیگنجد.
اما همانطور که شیلز میگوید ما ابتدا باید به توسعه اقتصادی و اجتماعی مطلوب برسیم سپس برای توسعه سیاسی گام های اساسی برداریم. به عقیده نگارنده تاریخ ایران نیز گواه این مطلب است که هر گاه در تاریخ این سرزمین شرایط اقتصادی خوبی فراهم شده است مردم بیشتر به مسایل سیاسی توجه کرده و بالعکس هرگاه با شرایط بد اقتصادی روبرو گشتیم مردم با دغدغه های اقتصادی رویرو شدند و فرصتی برای رسیدگی به امور دیگر را نداشتند. زمانی مردم به مطالعه رسانه ها و پیگیری اخبار روی می آورند که ابتدا بتوانند هزینه های مالی آن را پرداخت کنند سپس فرصت مطالعه آن را نیز داشته باشند. زمانی یک شخص وارد حزب میشود و برای رسیدن به اهدافش تلاش میکند که فرصت کافی برای انجام اینگونه کارها داشته باشد و در یک کلام این طبقه متوسط جامعه است که انجام این امور برایش مهم است. پس در مرحله اول دولت باید بتواند درصد بیشتری از جامعه را وارد طبقه متوسط کند. دولت باید برنامه های توسعه اقتصادی را در این مرحله به پیش ببرد تا مردم دغدغه کمتری نسبت به مسایل اقتصادی داشته باشند.
اما توسعه اجتماعی نیز می بایست همگام با توسعه اقتصادی شکل بگیرد. در این مرحله این نخبگان و روشنفکران جامعه هستند که نقشی مهم واساسی را بر عهده دارند. به دلیل ضعف نهادهای مدنی در کشور مانند احزاب در این برهه، نخبگان میتوانند از طریق دانشجویان و فعالین سیاسی نسبت به توسعه اجتماعی اقدام کنند. از آنجا که معمولا در هر جامعه ای فاصله ای بین نخبگان و توده مردم وجود دارد و کشور ما نیز از این قاعده مستثنا نیست پس دانشجویان به خاطر حضور در لایه های مختف جامعه میتوانند به مانند پلی ارتباطی بین نخبگان و توده عمل کنند و روند توسعه اجتماعی را در نبود نهاد های مدنی سرعت بخشند.
جامعه ما در درازای بیش از صد ساله سه مرحله مد نظر شیلز را برای رسیدن به توسعه سیاسی طی کرده است و در حال گذار از مرحله ماقبل آخر میباشد که شیلز بعنوان مرحله دوم از آن یاد کرده و مرحله بعد مرحله ی دموکراسی سیاسیت. و به هر حال هر چقدر هم که مخالفان آن پافشاری کنند از این مرحله نیز عبور خواهد کرد پس چه نیک که گام های توسعه را به گونه ای برداریم تا به یک توسعه پایدار برسیم نه به یک توسعه کوتاه مدت و گذرا که با پایان عمر یک دولت به پایان برسد. نگارنده معتقد است اگر کشور ایران ابتدا به یک توسعه اقتصادی پایدار و سپس به یک توسعه اجتماعی پویا برسد مسلما یک توسعه سیاسی پایدار و استوار در انتظار جامعه ایران خواهد بود